ترانه ی پاپ
ندیدید او هست ، نگویید چرا نیست
نپرسید کجا هست ، بپرسید کجا نیست
مرا بار فراقی ست ، مرا درد درونی ست
که جز خاک ره یار ، بر این درد ، دوا نیست
چو جان است به پیکر ، چو نور است به دیده
هم از جسم برون نیست ، هم از جسم جدا نیست
به هر فرد بود یار ، به هر جمع بود شمع
که گفته است که آن گمشده در جمع شما نیست
بتاب ای مه دلبر در این شام جدایی
که هجران تو بر دل ، از این بیش روا نیست
ندیدید او هست نگویید چرا نیست
نپرسید کجا هست ، بپرسید کجا نیست
ندیدید او هست ، نگویید چرا نیست
نپرسید کجا هست ، بپرسید کجا نیست
مرا بار فراقی ست ، مرا درد درونی ست
که جز خاک ره یار ، بر این درد ، دوا نیست
چو جان است به پیکر ، چو نور است به دیده
هم از جسم برون نیست ، هم از جسم جدا نیست
به هر فرد بود یار ، به هر جمع بود شمع
که گفته است که آن گمشده در جمع شما نیست
بتاب ای مه دلبر در این شام جدایی
که هجران تو بر دل ، از این بیش روا نیست
ندیدید او هست نگویید چرا نیست
نپرسید کجا هست ، بپرسید کجا نیست
کاربر مهمان
کاربر مهمان