تصنیف ارکسترال ، 1388
شب را سحر به تیغه ی خنجر زد
سردار صبح خیمه به خاور زد
آنک سپیده ی دامن ناز افشاند
خورشید گل ز شرق چمن سر زد
این صبح، صبح طلعت خورشیدی ست
کآتش به جان شب، شب کافر زد
نور محمد است که در این صبح
تابید و از کران جهان سرزد
بوی سپید یاس عدالت را
هر کس شنید مرغ دلش پرزد
در ظهر بی امان عطش گامی
در سایه سار کوچه ی باور زد
یک فوج لاله همره آن سردار
در دشت عشق سر زد و سنگر زد
نامت بلند باد که با نامت
اسلام پای بر سر اختر زد
شب را سحر به تیغه ی خنجر زد
سردار صبح خیمه به خاور زد
آنک سپیده ی دامن ناز افشاند
خورشید گل ز شرق چمن سر زد
این صبح، صبح طلعت خورشیدی ست
کآتش به جان شب، شب کافر زد
نور محمد است که در این صبح
تابید و از کران جهان سرزد
بوی سپید یاس عدالت را
هر کس شنید مرغ دلش پرزد
در ظهر بی امان عطش گامی
در سایه سار کوچه ی باور زد
یک فوج لاله همره آن سردار
در دشت عشق سر زد و سنگر زد
نامت بلند باد که با نامت
اسلام پای بر سر اختر زد
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:19
-
5:17
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه