ترانهی پاپ با گویش شیرازی، ترکی قشقایی و لری
از این شهر غریب وازار و غمساز جونم
به امید تو می آیم به شیراز جونم
می گردم دربه در کوچه به کوچه خدا
مگر یک بار دیگر بینمت باز جونم
راه شیراز برای تو دوره
دل برای دیدن تو صبوره
غم مخور میرم و بر می گردم
بهر دیدار تو پر می گردم
(لری)
ود عشق لر به دی زاگرسو با خر دمنیه کر وی دنیا نیدوم
بارل له عشقش وچارک بووبلل بللم
پییز ره و بهار وابی
از نو گله بار وابی
سربهسه و در افتو
تمدار سردار وابی
ماللی و باره جونم
دل بیقراره
تیم تی یاره
من دشت جونم بارون ایباره
آواره گردیمو سر داغ یاره
بندیر یارم تا گلل درایه
ما بین گلل یارم بیاییه
(قشقایی)
هئیوا اکدیم نار گلدی
کؤینگ بیچدیم دار گلدی
کؤلگه دوشدو قاپ ییا
دئدیم شاید یار گلدی
هاینا هلی هاینا
بیزده دئیرگ هاینا
سیزده دئیینگ هاینا
هاینا هلی هاینا
هومی هلی هاینا
آی عزیزیم گۆنده من
کؤلگه ده سن گۆنده من
ایلده قوربان بیر اولر
سنه قوربان گۆنده من
هاینا هلی هاینا
بیزده دئیرگ هاینا
سیزده دئیینگ هاینا
هاینا هلی هاینا
هومی هلی هاینا
یاری یوللدیم خیشه
قورخدوم گۆن وورا بیشه
خدام بیر بولوت یولل
گۆن گئده کؤلگه دوشه
_____
ترجمهی قسمت لرری
عشق لر با زاگرس با هم تنیده شده
که ذرهای از خاکش را با دنیا عوض نمیکنم
وگرنه در زمین و آسمان دلم آرام نمیگیرد
پاییز رفت و بهاران شد
و دوباره ایل به راه افتاد
آفتاب از ستیغ کوه بیرون زد
و دارهای قالی آویخته شد
هرکجا جان خواستی دلم فرمانبردار توست
و دل بیقرار و چشم انتظار یار است
در دشت جانم باران میبارد
سرگردانی من بخاطر دوری از یار است
منتظر یار میمانم تا گلها برویند
و تا بین گلها یار من هم بیاید
ترجمهی قسمت قشقایی
نهال به کاشتم بار انار داد به من
لباسی برای قامت یار دوختم اندازه او نشد
سایهای بر ایوان افتاد
خیال کردم نگار است که میآید
یار را برای کاشت به دشت فرستادم
ترسم آن است که آفتاب رخسار زیبایش را بسوزاند
خدایا ابری بفرست
سایهای بیافکند بر سر نگار من
ای عزیز من، هر روز من
در آفتاب باشم و تو در سایه
هر سال را روز قربان یک روز است
ولی من هر روز قربان تو میگردم
هاینا هلی صوت شادی و کار آهنگ برنجکوبی است
هایناهلی هاینا
من میگویم هاینا
شما هم بگویید هاینا
با هم بگویم هاینا
نه تنه گئدن لر گئری گلمه سین
آنهایی که رو به سوی نه تن(امام زاده) رفتند پیمانی همیشگی بستند
از این شهر غریب وازار و غمساز جونم
به امید تو می آیم به شیراز جونم
می گردم دربه در کوچه به کوچه خدا
مگر یک بار دیگر بینمت باز جونم
راه شیراز برای تو دوره
دل برای دیدن تو صبوره
غم مخور میرم و بر می گردم
بهر دیدار تو پر می گردم
(لری)
ود عشق لر به دی زاگرسو با خر دمنیه کر وی دنیا نیدوم
بارل له عشقش وچارک بووبلل بللم
پییز ره و بهار وابی
از نو گله بار وابی
سربهسه و در افتو
تمدار سردار وابی
ماللی و باره جونم
دل بیقراره
تیم تی یاره
من دشت جونم بارون ایباره
آواره گردیمو سر داغ یاره
بندیر یارم تا گلل درایه
ما بین گلل یارم بیاییه
(قشقایی)
هئیوا اکدیم نار گلدی
کؤینگ بیچدیم دار گلدی
کؤلگه دوشدو قاپ ییا
دئدیم شاید یار گلدی
هاینا هلی هاینا
بیزده دئیرگ هاینا
سیزده دئیینگ هاینا
هاینا هلی هاینا
هومی هلی هاینا
آی عزیزیم گۆنده من
کؤلگه ده سن گۆنده من
ایلده قوربان بیر اولر
سنه قوربان گۆنده من
هاینا هلی هاینا
بیزده دئیرگ هاینا
سیزده دئیینگ هاینا
هاینا هلی هاینا
هومی هلی هاینا
یاری یوللدیم خیشه
قورخدوم گۆن وورا بیشه
خدام بیر بولوت یولل
گۆن گئده کؤلگه دوشه
_____
ترجمهی قسمت لرری
عشق لر با زاگرس با هم تنیده شده
که ذرهای از خاکش را با دنیا عوض نمیکنم
وگرنه در زمین و آسمان دلم آرام نمیگیرد
پاییز رفت و بهاران شد
و دوباره ایل به راه افتاد
آفتاب از ستیغ کوه بیرون زد
و دارهای قالی آویخته شد
هرکجا جان خواستی دلم فرمانبردار توست
و دل بیقرار و چشم انتظار یار است
در دشت جانم باران میبارد
سرگردانی من بخاطر دوری از یار است
منتظر یار میمانم تا گلها برویند
و تا بین گلها یار من هم بیاید
ترجمهی قسمت قشقایی
نهال به کاشتم بار انار داد به من
لباسی برای قامت یار دوختم اندازه او نشد
سایهای بر ایوان افتاد
خیال کردم نگار است که میآید
یار را برای کاشت به دشت فرستادم
ترسم آن است که آفتاب رخسار زیبایش را بسوزاند
خدایا ابری بفرست
سایهای بیافکند بر سر نگار من
ای عزیز من، هر روز من
در آفتاب باشم و تو در سایه
هر سال را روز قربان یک روز است
ولی من هر روز قربان تو میگردم
هاینا هلی صوت شادی و کار آهنگ برنجکوبی است
هایناهلی هاینا
من میگویم هاینا
شما هم بگویید هاینا
با هم بگویم هاینا
نه تنه گئدن لر گئری گلمه سین
آنهایی که رو به سوی نه تن(امام زاده) رفتند پیمانی همیشگی بستند
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:26
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان