مرثیه برای شهدای گمنام، 1396
ازت خاطره داره آغوش من
که از دوری تو جگرسوخته ام
واسه دیدن یک نشونی ازت
زمین و زمانو به هم دوختم
هنوزم تا میبینم عکسای تو
یه لبخند با چشمای تر میزنم
نمیدونی با بغض چجوری همش
لباساتو هر روز یه سر میزنم
هر گمنامی رو بی تو مادر شدم
تا از عشق یه تابوت با پرچم میاد
با گریه میگم هرکیو میرسم
که از راه دور داره بچه م میاد
کجا خوابیدی با همه پاکی
در دل آبی و در دل خاکی
با نام و نشون یا بی پلاکی
برگرد شبها رو بی تابتم من
دیگه درست نیست منو تنهخایی
دارم میشکنم از این جدایی
با نام و نشون، گمنام کجایی
ازت خاطره داره آغوش من
که از دوری تو جگرسوخته ام
واسه دیدن یک نشونی ازت
زمین و زمانو به هم دوختم
هنوزم تا میبینم عکسای تو
یه لبخند با چشمای تر میزنم
نمیدونی با بغض چجوری همش
لباساتو هر روز یه سر میزنم
هر گمنامی رو بی تو مادر شدم
تا از عشق یه تابوت با پرچم میاد
با گریه میگم هرکیو میرسم
که از راه دور داره بچه م میاد
کجا خوابیدی با همه پاکی
در دل آبی و در دل خاکی
با نام و نشون یا بی پلاکی
برگرد شبها رو بی تابتم من
دیگه درست نیست منو تنهخایی
دارم میشکنم از این جدایی
با نام و نشون، گمنام کجایی
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان