مرثیه با مضمون عاشورا
گرچه روزی تلخ تر از روز عاشورا نبود
آن چه ما دیدیم جز پیشامدی زیبا نبود
عشق می فرمود باد رفت می رفتند و هیچ
بیمی از شمشیرهای هرز و بی پروا نبود
خیمه ها از مرد خالی می شد اما همچنان
اهل بیت عشق در مردانگی تنها نبود
آفتاب ظهر عاشورا به سختی می گریست
کودکان لب تشنه بودند و کسی سقا نبود
آسمان می سوخت از داغی که بر دل داشت آه
دختری آتش به دامن می شد و بابا نبود
کاروان کم کم به سمتی ناکجا می رفت کاش
بازگشتی این سفر را باز از آنجا نبود
گرچه روزی تلخ تر از روز عاشورا نبود
آن چه ما دیدیم جز پیشامدی زیبا نبود
عشق می فرمود باد رفت می رفتند و هیچ
بیمی از شمشیرهای هرز و بی پروا نبود
خیمه ها از مرد خالی می شد اما همچنان
اهل بیت عشق در مردانگی تنها نبود
آفتاب ظهر عاشورا به سختی می گریست
کودکان لب تشنه بودند و کسی سقا نبود
آسمان می سوخت از داغی که بر دل داشت آه
دختری آتش به دامن می شد و بابا نبود
کاروان کم کم به سمتی ناکجا می رفت کاش
بازگشتی این سفر را باز از آنجا نبود
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه