display result search
منو

روز مباهله

  • 1 قطعه
  • 10':23" مدت زمان
  • 424 دریافت شده
آکاپلا با مضمون روز مباهله
سیاه و تیره و تاریک و غرق طغیان بود
در انزوای تباهی امید و ایمان بود
به جای باور خوبی به جای نیکی و نور
تمام شهر پر از جهل و جور و کفران بود
کسی به نور به توحید اعتقاد نداشت
صلیب بود که فرمانروای نجران بود
و ناگهان کسی از نور نامه ای آورد
که واژه واژه کلامش کلام قرآن بود
وجود اهل کلیسا به اضطراب افتاد
تمام شهر از آن واژه ها هراسان بود
در آن میانه یکی گفت بایدش دیدن
که بوی حضرت عیسی به نامه پنهان بود
و کاروان نصاری به سوی یثرب رفت
دوباره پرچم ابلیس غرق در جولان بود
نشسته در دل مسجد چو آفتاب احمد
نگین خاتم گیتی میان یاران بود
خطابشان به محمد بدون پاسخ ماند
سکوت سرد پیمبر شکستشان می داد
شکسته بود غروری که در دل و جان بود
کسی به سمت علی رهنمایشان می شد
به دست حیدر کرار مشکل آسان بود
در آورید ز تن این لباس و زیور را
کلید کار به دست امیر امکان بود
دوباره مسجد و احمد و حال گفت و شنود
هر آنچه گفت و محمد دلیل و برهان بود
عرق نشسته به رخسارشان ز استیصال
دوباره چشمه ی تنزیل وحی جوشان بود
بگو پیمبر ما ای رسول رحمانی
بگو رسول مکرم که عین قرآنی
کنون که باور خود را غلط نمی دانید
کنون که بر سر کفرید و دور از ایمانید
رها کنید جماعت دگر مجادله را
که صادقان نپذیرند جر مباهله را
بگو ز ما پسرانم شما پسرهاتان
بگو که فاطمه از ما شما و زن هاتان
بگو که جان من و جانتان مقابل هم
شب سیاه گذشت و طلوع فردا شد
شعاع پرتو خورشید تا هویدا شد
پر از جماعت و مردم تمام مردم شد
و وعده گاه برای دعا مهیا شد
سکوت محض فرا می گرفت دنیا را
و خیره ماند جماعت سپاه ترسا را
و ناگهان همه عالم یه شوق و شور آمد
به سمت مشرق یثرب دوباره نور آمد
قدم قدم همه ی ممکنات در تجلیل
هوای دشت پر از عطر بال جبرائیل
که پنج نور ز شرق مدینه می تابید
چهار ماه و یک ستاره به گرد خورشید
گرفته دست حسین و گرفته دست حسن
از آن دو نیز برایش عزیزتر یک تن
کمی عقب تر از احمد ملیکه ی دو جهان
رسیده حضرت زهرا رسیده فخر زنان
رسیده نوبت آن تا بیاورد جان را
عیان کند به جماعت دلیل و برهان را
بیاورد به معانی شروط ایمان را
که جان خویش بخواند امیر امکان را
چنان که نور جهان است تابش خورشید
علی ست جان محمد علی ست بی تردید
قیامت قامت و قامت و قیامت
قیامت کرده ای ای سرو قامت
موذن گر ببیند قامتت را
به مقامت بماند تا قیامت
دلیل نام پاکت دلنشین است
کجا جز تو امیرالمومنین است
به نجران تا خبر از نامت افتاد
مسلمان شد دل و در دامت افتاد
تو که جان پیمبر در زمینی
چرا بعد از نبی خانه نشینی
از روزی که تو را خانه نشینت کردند
بخوان دعای فرج را
زمین را چشم به راه پسرت گذاشتند
دعا اثر دارد تا کبوتر عشقش بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را که زاده ی حیدر
طلوع حضرت عیسی به پشت سر دارد
یه روزی یه روزگاری میاد اون مرد بهاری
از کنار قله ی مهر و عطش با بی قراری با عطش
میاد و میره زمستون چشامون می شه گلستون
مهدی صاحب زمانو می بینیم
با این چشامون می بینیم با این چشامون
ذکر ما هست دائم الاوقات بر محمد و آل او صلوات

آهنگ ها

مشخصات موسیقی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

آلبوم‌هایی از همین سبک

صدای موسیقی