سرود میهنی با صدای علی تفرشی، 1381
ای وطن خاک تو سرمه ی چشم عاشقان
دامن پاک تو جان عاشق را آشیان
در رهت جان به کف ما همه آرش می شویم
موجی از خشم و کین کوهی از آتش می شویم
بماند تا میهنم نسازم با دشمنم
مباد از تو بگذرم که جان هستی در تنم
مهر تو چون سحر صولت شب را بشکند
عشق تو بی امان شعله بر دلها می زند
یاد تو بادا جاودان در دل و جان عاشقان
سایه ی ایزدی بر سرت بادا همچنان
ای وطن خاک تو سرمه ی چشم عاشقان
دامن پاک تو جان عاشق را آشیان
در رهت جان به کف ما همه آرش می شویم
موجی از خشم و کین کوهی از آتش می شویم
بماند تا میهنم نسازم با دشمنم
مباد از تو بگذرم که جان هستی در تنم
مهر تو چون سحر صولت شب را بشکند
عشق تو بی امان شعله بر دلها می زند
یاد تو بادا جاودان در دل و جان عاشقان
سایه ی ایزدی بر سرت بادا همچنان
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه