ترانه ساخته بابک زرین، 1385
تو شب و سکوت جاده
من و بن بست یه تکرار
رفتن و همیشه رفتن
اینه تقدیر من انگار
کولی خونه به دوشم
نمیشه اینجا بمونم
شهر من کجای جاده ست
نمیدونم نمیدونم
جاده اغاز جاده پایان
جاده شعر ناتمومه
واسه این کولی خسته
آخرین سفر کدومه
جاده شهر منه اما
میخوام اینجا پا بگیرم
میخوام از سفر جدا شم
توی شهر تو بمیرم
کولی خونه به دوشم
نمیشه اینجا بمونم
شهر من کجای جاده ست
نمیدونم نمیدونم
کوله بارم پر تشویش
اما از حادثه خالی
یه سفر رو به نهایت
رو به یه شهر خیالی
میخوام این همیشه رفتن
گر بگیره و بسوزه
دستای تو یه ستاره
رو تن شبم بدوزه
تو شب و سکوت جاده
من و بن بست یه تکرار
رفتن و همیشه رفتن
اینه تقدیر من انگار
کولی خونه به دوشم
نمیشه اینجا بمونم
شهر من کجای جاده ست
نمیدونم نمیدونم
جاده اغاز جاده پایان
جاده شعر ناتمومه
واسه این کولی خسته
آخرین سفر کدومه
جاده شهر منه اما
میخوام اینجا پا بگیرم
میخوام از سفر جدا شم
توی شهر تو بمیرم
کولی خونه به دوشم
نمیشه اینجا بمونم
شهر من کجای جاده ست
نمیدونم نمیدونم
کوله بارم پر تشویش
اما از حادثه خالی
یه سفر رو به نهایت
رو به یه شهر خیالی
میخوام این همیشه رفتن
گر بگیره و بسوزه
دستای تو یه ستاره
رو تن شبم بدوزه
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه