ترانهی پاپ
ای مرا در جان شرر افروخته
ای تپیدن را به دل آموخته
ای همای آرزو را بال و پر
ای طنین عود هستی ای هنر
ای سکوتم را به شوق آمیخته
بند بندم را به عشق آویخته
از تو می گیرد حیاتم روشنی
توسن رهوار معراج منی
ای تو با معنای زیبایی عجین
ای همه مخلوق زیبا آفرین
ای تو را مجذوب، هر احساس ناب
ای تو یک منظومه با هفت آفتاب
من میان هفت طیفت ای هنر
موسیقی را دوست دارم بیشتر
با نوای ساز گیرم بال و پر
میشوم با خالقم نزدیکتر
وه چه شبهایی که از اندازه بیش
ریختم در دامنش غمهای خویش
گو که با عشق تو چالاکم کنند
با نوای ساز در خاکم کنند
ای مرا در جان شرر افروخته
ای تپیدن را به دل آموخته
ای همای آرزو را بال و پر
ای طنین عود هستی ای هنر
ای سکوتم را به شوق آمیخته
بند بندم را به عشق آویخته
از تو می گیرد حیاتم روشنی
توسن رهوار معراج منی
ای تو با معنای زیبایی عجین
ای همه مخلوق زیبا آفرین
ای تو را مجذوب، هر احساس ناب
ای تو یک منظومه با هفت آفتاب
من میان هفت طیفت ای هنر
موسیقی را دوست دارم بیشتر
با نوای ساز گیرم بال و پر
میشوم با خالقم نزدیکتر
وه چه شبهایی که از اندازه بیش
ریختم در دامنش غمهای خویش
گو که با عشق تو چالاکم کنند
با نوای ساز در خاکم کنند
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه