ترانهی پاپ در وصف شهید فخری زاده
سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد
بیا دل که وقت گریه ی بی اختیار آمد
جز جان دادن و دل باختن راهی نمی ماند
سواران را بگو جز تاختن راهی نمی ماند
بکش ما را که با خون زنده است این باغ بارآور
خوشا در خون تپیدن، الامان از مرگ در بستر
بخوان از حنجر سرخ شهیدان نبض باران را
چه فخری برتر از خون چهره ی گلگون یاران را
حسین ای نوح ای دریا مرا هم غرق در خون کن
به خون قربانیان را از غل و زنجیر بیرون کن
نگو رفتند مردان خدایی، زود می آیند
شهیدان هم قدم با آخرین موعود می آیند
سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد
بیا دل که وقت گریه ی بی اختیار آمد
جز جان دادن و دل باختن راهی نمی ماند
سواران را بگو جز تاختن راهی نمی ماند
بکش ما را که با خون زنده است این باغ بارآور
خوشا در خون تپیدن، الامان از مرگ در بستر
بخوان از حنجر سرخ شهیدان نبض باران را
چه فخری برتر از خون چهره ی گلگون یاران را
حسین ای نوح ای دریا مرا هم غرق در خون کن
به خون قربانیان را از غل و زنجیر بیرون کن
نگو رفتند مردان خدایی، زود می آیند
شهیدان هم قدم با آخرین موعود می آیند
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان