ترانه پاپ
به جانم نشستی نگفتم چرا
دلم را شکستی نگفتم چرا
پرم را تو بستی به بند و قفس
غرورم را شکستی نگفتم چرا
نگفتم چرا من نگفتم چرا
نگفتم چرا من نگفتم چرا
ز چشمت فتادم به تحریر عشق
به پایت نشستم شدم پیر عشق
بهارم خزان شد ز سوز فراق
نگفتم چرا من نگفتم چرا
نگفتم چرا من نگفتم چرا
یکی خواب شبهامو از من ربود
چو دیدم تو هستی نگفتم چرا
به بیداری اما در مهر را
به رویم تو بستی نگفتم چرا
دست من کوتاهه از دامان تو
مردم از اون عهد و اون پیمان تو
کاشتم بذر تو را در باغ دل
باغ دل ویران شد از توفان تو
به جانم نشستی نگفتم چرا
دلم را شکستی نگفتم چرا
پرم را تو بستی به بند و قفس
غرورم را شکستی نگفتم چرا
نگفتم چرا من نگفتم چرا
نگفتم چرا من نگفتم چرا
ز چشمت فتادم به تحریر عشق
به پایت نشستم شدم پیر عشق
بهارم خزان شد ز سوز فراق
نگفتم چرا من نگفتم چرا
نگفتم چرا من نگفتم چرا
یکی خواب شبهامو از من ربود
چو دیدم تو هستی نگفتم چرا
به بیداری اما در مهر را
به رویم تو بستی نگفتم چرا
دست من کوتاهه از دامان تو
مردم از اون عهد و اون پیمان تو
کاشتم بذر تو را در باغ دل
باغ دل ویران شد از توفان تو
کاربر مهمان