display result search
منو

بزرگداشت امام (ره)

  • 11 قطعه
  • 6':37" مدت زمان
  • 1228 دریافت شده
آهنگسازی هنرمند تاجیک برای اشعار امام خمینی(ره)

آهنگ ها

  • عنوان
    زمان
  • 4:15
    مژده ای مرغ چمن فصل بهار آمد باز موسم می زدن و بوس و كنار آمد باز وقت پژمردگی و غمزدگی آخر شد روز آویختن از دامن یار آمد باز مردگی ها و فرو ریختگی ها بشدند زندگی ها به دو صد نقش و نگار آمد باز زردی از روی چمن بار فرا بست و برفت گلبن از پرتو خورشید به بار آمد باز ساقی و میكده و مطرب و دست افشانی به هوای خم گیسوی نگار آمد باز گر گذشتی به در مدرسه با شیخ بگو پی تعلیم تو آن لاله عذار آمد باز دكه زهد ببندید در این فصل طرب كه بگوش دل ما نغمه تار آمد باز
  • 6:47
    كاش روزی بسر كوی توام منزل بود كه در آن شادی و اندوه مرا دل بود كاش از حلقه زلفت گرهی در كف بود كه گره باز كن عقده هر مشكل بود دوش كز هجر تو دل حالت ظلمتكده داشت یاد تو شمع فروزنده آن محفل بود دوستان می زده و مست و ز هوش افتاده بی نصیب آنكه در این جمع چو من عاقل بود آنكه بشكست همه قید ظلم است و جهول آنكه از خویش و همه كون و مكان غافل بود در بر دل شدگان علم حجاب است حجاب از حجاب آنكه برون رفت بحق جاهل بود عاشق از شوق بدریای فنا غوطه ور است بی خبر آنكه بظلمتكده ساحل بود چون بعشق آمدم از حوزه عرفان دیدم آنچه خواندیم و شنیدیم همه باطل بود
  • 7:29
    جز سر كوی تو ای دوست ندارم جایی در سرم نیست به جز خاك درت سودایی بر در میكده و بتكده و مسجد و دیر سجده آرم كه تو شاید نظری بنمایی مشكلی حل نشد از مدرسه و صحبت شیخ غمزه ای! تا گره از مشكل ما بگشایی این همه ما و منی صوفی درویش نمدو جلوه ای! تا من وما را ز دلم بزدایی نیستم نیست، كه هستی همه در نیستی است هیچم و هیچ، كه در هیچ نظر فرمایی پی هر كس شدم از اهل دل و حال و طرب نشنیدم طرب از شاهد بزم آرایی عاكف درگه آن پرده نشینم شب و روز تا به یك غمزه ی او قطره شود دریایی
  • 3:01
    من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم فارغ از خود شدم و كوس انا الحق بزدم همچو منصور خریدار سر دار شدم غم دلدار فكنده است به جانم، شرری كه به جان آمدم و شهره بازار شدم درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز كه من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم جامه زهد و ریا كَندم و بر تن كردم خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم واعظ شهر كه از پند خود آزارم داد از دم رند می آلوده مددكار شدم بگذارید كه از بتكده یادی بكنم من كه با دست بت میكده بیدار شدم
  • 4:05
    من خراباتیم از من سخن یار مخواه گنگم از گنگ پریشان شده گفتار مخواه من كه با كوری و مهجوری خود سرگرمم از چنین كور تو بینایی و دیدار مخواه چشم بیمار تو بیمار نموده است مرا غیر هذیان سخنی از من بیمار مخواه با قلندر منشین گر كه نشستی هرگز حكمت فلسفه و آیه و اخبار مخواه مستم از باده عشق و از مست چنین پند مردان جهان دیده و هشیار مخواه
  • 4:36
    در حلقه درویش، ندیدیم صفایی در صومعه، از او نشنیدیم ندایی در مدرسه، از دوست نخواندیم كتابی در مــاذنـه ، از یــار نــدیــدیــم صدایی در جمع كتب، هیچ حجابی ندریدیم در درس صحف، راه نبردیم به جایی در بتكده، عمری به بطالت گذراندیم در جمع حریفان نه دوایی و نه دائی در جرگـه عشاق روم ، بلكه بیابم از گلشن دلدار نسیمی، رد پایی این ما و منی جمله ز عقل است و عقال است در خلوت مستان ، نـه منی هست و نـه مایی
  • 5:06
    دلی خواهم، دل آزارم تو باشی جهان را یك جُوِی ارزش نباشد اگر یارم، اگر یارم تو باشی ببوسم چوبه‌ی دارم به شادی اگر در پای آن دارم تو باشی به بیماری، دهم جان و سر خود اگر یارِ پرستارم تو باشی شوَم، ای دوست! پرچمدارِ هستی در آن روزی كه سردارم تو باشی رسد جانم به فوقِ قاب قوسین كه خورشید شب تارم تو باشی كشم بار امانت با دلی زار امانتدار اسرارم تو باشی
  • 6:21
    غمی خواهم كه غمخوارم تو باشی عمر را پایان رسید و یارم از در درنیامد قصه ام آخر شد و این غصه را آخر نیامد جام مرگ آمد به دستم ، جام می هرگز ندیدم سال ها بر من گذشت و لطفی از دلبر نیامد مرغ جان در این قفس بی بال و پر افتاد و هرگز آنكه باید این قفس را بشكند از در نیامد عاشقان روی جانان ، جمله بی نام و نشانند نامداران را هوای او دمی بر سر نیامد كاروان عشق رویش صف به صف در انتظارند با كه گویم آخر آن معشوق جان پرور نیامد مردگان را روح بخشد ، عاشقان را جان ستاند جاهلان را این چنین عاشق كشی باور نیامد
  • 2:15
    بگشای‌ در كه یار ز خم نوش‌ جان كند راز درون خویش ز مستی‌، عیان كند با دوستان بگو: كه به میخانه رو كنند تا یار، از خماری‌ خود، داستان كند بردار پرده از دل غمدیده‌ات، كه دوست اشك روانِ خویش ز دامن روان كند با گل بگو: كه چهره گشاید به بوستان تا طیر قدس، رازِ نهان را بیان كند جامی‌ بیار بر در درویش بینوا تا راز دل عیان، بر پیر و جوان كند بلبل به باغ، ناله كند همچو عاشقان گویی‌ كه یاد از غم فصل خزان كند بگذار دردمندِ فراق رخ نگار
  • 5:26
    درد خواهم دوا نمیخواهم غصه خواهم نوا نمیخواهم عاشقم عاشقم مریض توأم زین مرض من شفا نمی خواهم من جفایت بجان خریدارم از تو ترك جفا نمیخواهم از تو جانا جفا وفا باشد پس دگر من وفا نمیخواهم تو صفای منی و مروه من مروه را با صفا نمی خواهم صوفی از وصل دوست بی خبر است صوفی بی صفا نمیخواهم تو دعای منی تو ذكر منی ذكر و فكر و دعا نمیخواهم هر طرف رو كنم توئی قبله قبله قبله نما نمیخواهم هر كه را بنگری فدائی تو است من فدایم فدا نمیخواهم همه آفاق روشن از رخ تو است ظاهری جای پا نمیخواهم
  • 6:37
    الا یا ایها الساقی! زمی پرساز جامم را كه از جانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را از آن می ریز در جامم كه جانم را فنا سازد برون سازد ز هستی ، هسته ی نیرنگ و دامم را از آن می ده كه جانم را ز قید خود رها سازد به خود گیرد زمامم را ، فرو ریزد مقامم را از آن می ده كه در خلوتگه رندان بیحرمت به هم كوبد سجودم را، به هم ریزد قیامم را نبـودى در حریمِ قدسِ گلرویان میخانه كه از هـــر روزنـى آیم، گلى گیرد لجامم را روم در جـــرگه پیران از خـود بى‏خبر، شاید برون سـازند از جــانم، به مى افكار خامم را تـو اى پیك سبكباران دریاى عدم، از من به دریادارِ آن وادى، رسـان مدح و سلامم را به سـاغر ختم كردم این عدم اندر عدم نامه به پیر صومعه بـرگو: ببین حسن ختامم را از درد خویش، ناله و آه و فغان كند

مشخصات موسیقی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

آلبوم‌هایی از همین سبک

صدای موسیقی