تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
تویی ساقی تویی سقا ابوالفضل
بنوشان جرعه ای ما را ابوالفضل
ندارد آب بی تو آبرویی
تو را تشنست دریا یا ابوالفضل
تو آن ماهی که تابانی همیشه
اگر پنهان اگر پیدا ابوالفضل
زمین در فهم فضلت ناتوان است
تویی از عالم بالا ابوالفضل
به خاک افتادی و از عشق گفتی
به نامت عشق شد گویا ابوالفضل
جهان را از عطش سیراب کردی
شهادت را تویی شیدا ابوالفضل
تو خود آب فراتی خود حیاتی
بشارت را تویی معنا ابوالفضل
تو را می خوانم ای ابر کرامت
که ماندی تشنه در صحرا ابوالفضل
اگر امروز دستم را بگیری نمی افتم ز پا فردا ابوالفضل
تویی ساقی تویی سقا ابوالفضل
بنوشان جرعه ای ما را ابوالفضل
ندارد آب بی تو آبرویی
تو را تشنست دریا یا ابوالفضل
تو آن ماهی که تابانی همیشه
اگر پنهان اگر پیدا ابوالفضل
زمین در فهم فضلت ناتوان است
تویی از عالم بالا ابوالفضل
به خاک افتادی و از عشق گفتی
به نامت عشق شد گویا ابوالفضل
جهان را از عطش سیراب کردی
شهادت را تویی شیدا ابوالفضل
تو خود آب فراتی خود حیاتی
بشارت را تویی معنا ابوالفضل
تو را می خوانم ای ابر کرامت
که ماندی تشنه در صحرا ابوالفضل
اگر امروز دستم را بگیری نمی افتم ز پا فردا ابوالفضل
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه