ترانه پاپ ساخته آرش سزاوار
تو که با ما ولی از ما جدایی
تو که فریاد بی صدایی
صدایم کن شب تنهایی و درد
تو که با درد عالم آشنایی
صدایم کن ...
تو که با موج دریا همنوایی
به گوش خسته ی ما آشنایی
ببر ما را تا ساحل عشق
تو که هر زورقی را ناخدایی
صدایم کن ...
صدایم کن به شوق همصدایی
به رسم کوچه های آشنایی
به رسم باد پائیز هجرت برگ
رهایم کن به آهنگ رهایی
رهایم کن ...
تو که از جنس نور رنگ سحر تاثیر بارانی
حضور روشنی ها همنشین کوهسارانی
تو که همواره با عشق می رسی از قله های دور
لباس گرم خورشید بر تن سرد زمستانی
صدایم کن ...
تو که با ما ولی از ما جدایی
تو که فریاد بی صدایی
صدایم کن شب تنهایی و درد
تو که با درد عالم آشنایی
صدایم کن ...
تو که با موج دریا همنوایی
به گوش خسته ی ما آشنایی
ببر ما را تا ساحل عشق
تو که هر زورقی را ناخدایی
صدایم کن ...
صدایم کن به شوق همصدایی
به رسم کوچه های آشنایی
به رسم باد پائیز هجرت برگ
رهایم کن به آهنگ رهایی
رهایم کن ...
تو که از جنس نور رنگ سحر تاثیر بارانی
حضور روشنی ها همنشین کوهسارانی
تو که همواره با عشق می رسی از قله های دور
لباس گرم خورشید بر تن سرد زمستانی
صدایم کن ...
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه