ابتدای دوره ی سلطنت 50 ساله ی ناصری در قرن 19 میلادی ، ورود ما به عصر جدید محسوب می شود . با استناد به متون فرصت الدوله ، مخبرالسلطنه ، اعتمادالسلطنه و عارف قزوینی گوشه هایی از گرایش رجال فرهنگی "موسیقی دوست" در این عصر آشکار می شود .
اتفاقی که از دوره ی ناصری برای فرهنگ و هنر ما بسیار کمرنگ و ناچیز می افتد ، این است که ما به خود ، از بیرون نگاه می کنیم . این نگاه ، ابتدای مدرنیته در شرق است و اینکه شرقی ها از لاک آداب و رسوم و سنت های پیشین که به آن خو گرفته اند ، بیرون بیایند . این مسئله در ایران بسیار ناچیز و محدود اتفاق افتاد و هیچ وقت تبدیل به یک حرکت جمعی نشد یعنی تنها در ذهن چند نفرِ محدود اتفاق افتاد .
سمبل نگاه به خود را که فاقد گرایش های فنی (مثل گرایش فنی مخبرالسلطنه)، عملگرایانه (گرایش فرصت الدوله) و تکنوکرات یا دیوانسالارانه (گرایش اعتمادالسلطنه) است ، می توانیم در گرایش عارف قزوینی ببینیم .
گرایش اول عارف به عنوان تصنیف سازی سیاسی-اجتماعی و کسی که از کاریزمای شخصی و صدای خوشش برای پیشبرد اهداف یک خیزش اجتماعی (مشروطیت) استفاده می کند ، کاملا برجسته است .
گرایش دوم عارف ، تجددخواهی او با خوانشِ فردی ، چیزی است که به عنوان محصول تمدن غربی در تالارهای کنسرت ترکیه دیده است .
آنچه از بررسی نوشته های این دوران برمی آید ، این است که عارف قزوینی (شاعر ، تصنیف ساز و خواننده ی دوران مشروطیت) به نوعی شیفته ی تجدد غرب بود . او با دید محدودی که در این باره داشت و مشاهدات بسیار محدودش در چند سالن کنسرت ترکیه و ناآشنایی کامل با فرهنگ موسیقی غرب ، درپی ایجاد نوعی تجدید عظمت برای موسیقی ایران ، از طریق تأسیس ارکسترهای بزرگ و برپا کردن اپرا بود ، اما این کار غیر از انگیزه های پرشور فردی ، زیرساخت های فکری و فرهنگی و گستردگی امکانات فنی می خواست ، از این رو هیچ وقت در ایران تحقق پیدا نکرد و صرفا به یک آرمان رمانتیک در دوره ی مشروطیت محدود شد ...
گفتنی است این برنامه پیشتر ، از شبکه ی رادیویی فرهنگ پخش شده است .
اتفاقی که از دوره ی ناصری برای فرهنگ و هنر ما بسیار کمرنگ و ناچیز می افتد ، این است که ما به خود ، از بیرون نگاه می کنیم . این نگاه ، ابتدای مدرنیته در شرق است و اینکه شرقی ها از لاک آداب و رسوم و سنت های پیشین که به آن خو گرفته اند ، بیرون بیایند . این مسئله در ایران بسیار ناچیز و محدود اتفاق افتاد و هیچ وقت تبدیل به یک حرکت جمعی نشد یعنی تنها در ذهن چند نفرِ محدود اتفاق افتاد .
سمبل نگاه به خود را که فاقد گرایش های فنی (مثل گرایش فنی مخبرالسلطنه)، عملگرایانه (گرایش فرصت الدوله) و تکنوکرات یا دیوانسالارانه (گرایش اعتمادالسلطنه) است ، می توانیم در گرایش عارف قزوینی ببینیم .
گرایش اول عارف به عنوان تصنیف سازی سیاسی-اجتماعی و کسی که از کاریزمای شخصی و صدای خوشش برای پیشبرد اهداف یک خیزش اجتماعی (مشروطیت) استفاده می کند ، کاملا برجسته است .
گرایش دوم عارف ، تجددخواهی او با خوانشِ فردی ، چیزی است که به عنوان محصول تمدن غربی در تالارهای کنسرت ترکیه دیده است .
آنچه از بررسی نوشته های این دوران برمی آید ، این است که عارف قزوینی (شاعر ، تصنیف ساز و خواننده ی دوران مشروطیت) به نوعی شیفته ی تجدد غرب بود . او با دید محدودی که در این باره داشت و مشاهدات بسیار محدودش در چند سالن کنسرت ترکیه و ناآشنایی کامل با فرهنگ موسیقی غرب ، درپی ایجاد نوعی تجدید عظمت برای موسیقی ایران ، از طریق تأسیس ارکسترهای بزرگ و برپا کردن اپرا بود ، اما این کار غیر از انگیزه های پرشور فردی ، زیرساخت های فکری و فرهنگی و گستردگی امکانات فنی می خواست ، از این رو هیچ وقت در ایران تحقق پیدا نکرد و صرفا به یک آرمان رمانتیک در دوره ی مشروطیت محدود شد ...
گفتنی است این برنامه پیشتر ، از شبکه ی رادیویی فرهنگ پخش شده است .
صداها
-
عنوانزمان
-
13:31
کاربر مهمان
کاربر مهمان