تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی با مضمون وقایع کربلا
تو با تنهایی ات از خود فرا رفتی به تنهایی
ولی در خود فرو ماندیم ، ما جمع تماشایی
تو در اندازه های ناگزیر ما نمی گنجی نمی گنجی
تو را هم با تو می سنجیم در عزم و شکیبایی
از اول آخر کرببلایت را چنین دیدم
تو و هفت آسمان غربت ، تو و یک دشت تنهایی
نوای گریه ی باران در این شب های بی پایان
به سوگ توست با ما عاشقان ، گرم هم آوایی
از آن روزی که خونت بر زمین بارید
می بینم تمام خاک لبریز از شقایق های صحرایی
کسی مثل تو لفظ عشق را مبنا نخواهد کرد
کسی مثل تو ، مثل تو به این ایجاز و شیوایی
زلالی های یاران تو را تصویر از این بهتر
که جان دادند در اوج عطش دل های دریایی
به جان تو که از تو غیر تو هرگز نخواهم خواست
ولی دستی تهی دارم مگر بر من ببخشایی
تو با تنهایی ات از خود فرا رفتی به تنهایی
ولی در خود فرو ماندیم ، ما جمع تماشایی
تو در اندازه های ناگزیر ما نمی گنجی نمی گنجی
تو را هم با تو می سنجیم در عزم و شکیبایی
از اول آخر کرببلایت را چنین دیدم
تو و هفت آسمان غربت ، تو و یک دشت تنهایی
نوای گریه ی باران در این شب های بی پایان
به سوگ توست با ما عاشقان ، گرم هم آوایی
از آن روزی که خونت بر زمین بارید
می بینم تمام خاک لبریز از شقایق های صحرایی
کسی مثل تو لفظ عشق را مبنا نخواهد کرد
کسی مثل تو ، مثل تو به این ایجاز و شیوایی
زلالی های یاران تو را تصویر از این بهتر
که جان دادند در اوج عطش دل های دریایی
به جان تو که از تو غیر تو هرگز نخواهم خواست
ولی دستی تهی دارم مگر بر من ببخشایی
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه