display result search
منو

شب عاشورا

  • 2 قطعه
  • 4':40" مدت زمان
  • 344 دریافت شده
دکلمه شعر در ستایش قمر بنی هاشم (ع)
با صدای محمدعلی بهمنی
ای آسمان عباس را دیدی در آن شب سنگین که تنها بود
که زیر سقف آسمان تنها اندیشناک ظهر فردا بود
آن اخترانی که در آن وحشت از هم گشوده چشم و دیدندش
گوش دلی گر باز می‌کردند شاید به خوبی می‌شنیدندش
می‌گفت آه ای آسمان آیا شرمی از این طفلان نمی‌داری
که نونهالان فدک یک‌سر تشنه لب‌اند و تو نمی‌باری
می گفت آه ای بی حیا مردم، کو شرمتان در چشم بی آزرم ؟
آیا که آتش زد، کدام ابلیس، آزرمتان در چشم بی آزرم
کاین سان به نام دوستی دارید در جانتان صد خشم و کین پنهان
چندان که جای صد نوازش هاست، صد دشنه تان در آستین پنهان
می گفت: ای صحرای تب کرده! گیرم که شب بی تاب خواهی بود
از جوی های سرخ خون، اما فردا تو هم سیراب خواهی بود
می گفت: آی آب روان، ای شط، از این لب خوشیده شرمت باد
وز شیرخواری که به جای شیر تیر ستم نوشیده، شرمت باد
می گفت: ای خورشید، بیرون آی، تا خصم ضربه شست من بیند
تا بیرق و شمشیر در یک دست، تا مشک در یک دست من بیند
می گفت: عهدم با حسین این است، تا سرنهم فردا به پای دوست
می گفت: سوگندی است با عشقم تا جان کنم فردا فدای دوست
می گفت و بین خیمه ها می گشت، این سو و آن سو مثل شبگردان
گفتی نگاهش ماجراها داشت، با موج مردان، فوج نامردان
می گفت: ای انبوه روباهان، با شیر تنها ماجراتان چیست
با شیر تنها، با حسین، این کار در بیشه زار نینواتان چیست؟
شب تا سحر بیدار بود اما، بی آنکه از وی ناله ای خیزد
مانند سرباز فداکاری در بین چادرها قدم می زد
گاهی به دستانش نگاهی داشت، انگار آگه بود و می دانست
تیغی که دستش را قلم می کرد، انگار در ره بود و می دانست
می زد گهی دستی به پیشانی، آرام با خود گفت و گو می کرد
می گفت: آه این جا زخمی را روی جبینش جست وجو می کرد
خورشید عاشورا که سر می زد، عباس را بیدار پیدا کرد
افتاده بر سجاده ای از خاک در گفت و گو با یار پیدا کرد

آهنگ ها

مشخصات موسیقی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

آلبوم‌هایی از همین سبک

صدای موسیقی