display result search
منو

عاشق کیست

  • 13 قطعه
  • 5':36" مدت زمان
  • 75 دریافت شده
آلبوم ارکسترال ، اجرا شده با ارکستر سمفونیک پراگ
این آلبوم به مناسبت هزاره ی ابوسعید ابوالخیر اجرا و منتشر شده است .

آهنگ ها

  • عنوان
    زمان
  • 2:52
    زان مي خوردم كه روح پيمانه ي اوست زان مست شدم كه عقل ديوانه ي اوست دودي به من آمد آتشي با من زد زان شمع كه آفتاب پروانه ي اوست
  • 4:31
    جسمم همه اشك گشت و چشمم بگريست در عشق تو بي جسم همي بايد زيست از من اثري نماند اين عشق ز چيست چون من همه معشوق شدم عاشق كيست
  • 2:45
    عاشق من و ديوانه من و شيدا من شهره من و افسانه من و رسوا من كافر من و بت پرست من و ترسا من اينجا من و صدبار بتر زين ها من
  • 3:57
    با ياد تو با ديده ي تر مي آيم مي آيم وز باده ي شوق بي خبر مي آيم مي آيم ايام فراق چون به سر آمده است من نيز به سوي تو ، به سر مي آيم
  • 3:28
    در دل دردي ست از تو پنهان كه مپرس تنگ آمده چندان دلم از جان كه مپرس با اين همه حال و در چنين تنگدلي جا كرده محبت تو چندان كه مپرس اي دل چو فراق يار ديدي خون شو وي ديده موافقت بكن ، جيحون شو اي جان ، تو عزيزتر نه‌ اي از يارم بي يار ، نخواهمت ز تن بيرون شو
  • 2:25
    در سلسله ي عشق تو جان خواهم داد در عشق تو ترك خانمان خواهم داد روزي كه ترا ببينم اي عمر عزيز آن روز يقين بدان كه جان خواهم داد
  • 3:04
    عشق تو بلاي دل درويش من ست بيگانه نمي شود مگر خويش من ست گفتم سفري كنم ز غم بگريزم منزل منزل غم تو در پيش من ست
  • 2:40
    اي عشق به درد تو سري مي بايد صيد تو ز من قوي تري مي بايد من مرغ به يك شعله كبابم بگذار كين آتش را سمندري مي بايد
  • 2:44
    گفتم چشمم گفت به راهش مي دار گفتم جگرم گفت پر آهش مي دار گفتم كه دلم گفت چه داري در دل گفتم غم تو گفت نگاهش مي دار
  • 1:05
  • 2:37
    گر خاك تويي خاك تو را خاك شدم چو خاك تو را خاك شدم پاك شدم غم سوي تو هرگز گذري مي نكند آخر چه غمت از آن كه غمناك شدم
  • 1:51
    اي دل چو فراقش رگ جان بگشودت منماي به كس ، خرقه ي خون آلودت مي نال چنان كه نشنوند آوازت مي سوز چنان كه برنيايد دودت
  • 5:36
    دل جاي تو شد وگرنه پرخون كنمش در ديده تويي وگرنه جيحون كنمش اميد وصال توست جان را ورنه از تن به هزار حيله بيرون كنمش در هجرانم قرار مي بايد و نيست آسايش جان زار مي بايد و نيست سرمايه ي روزگار مي بايد و نيست يعني كه به سان يار مي بايد و نيست عشقي كه كسش چاره نداند اين است دردي كه ز من جان بستاند ، اين است چشمي كه هميشه خون فشاند ، اين است آن شب كه به روزم نرساند اين است سوداي سر بي سر و سامان يك سو بي مهري چرخ و دور گردان يك سو انديشه ي خاطر پريشان يك سو اين ها همه يك سو ، غم جانان يك سو از ديده ي سنگ ، خون چكاند غم تو بيگانه و آشنا نداند غم تو دم در كشم و غمت همه نوش كنم تا از پس من ، به كس نماند غم تو

مشخصات موسیقی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

آلبوم‌هایی از همین سبک

صدای موسیقی