«سرود زهره» آلبومی با صدای محمود حشمت در دستگاه سه گاه و آواز افشاری است. تصانیف این آلبوم تمامی از ساخته های اسماعیل مهرتاش است که توسط شاگرد او محمد منتشری روایت شده است. تدوین و تنظیم این آثار توسط شهرام آقایی پور انجام شده است.
شهرام آقایی پور: سنتور
علی نجفی ملکی: نی
زمان خیری: نی و نی
سجاد پورقناد: تار و سه تار
وحید رستگاری: عود
فرشاد صارمی: کمانچه
سعید کاکاوند: کمانچه آلتو
احمد مستنبط: تنبک
مرجان هروی: دف
تکنوازان این آلبوم:
شهرام آقایی پور: سنتور
سجاد پورقناد: سه تار
زمان خیری: نی
شهرام آقایی پور: سنتور
علی نجفی ملکی: نی
زمان خیری: نی و نی
سجاد پورقناد: تار و سه تار
وحید رستگاری: عود
فرشاد صارمی: کمانچه
سعید کاکاوند: کمانچه آلتو
احمد مستنبط: تنبک
مرجان هروی: دف
تکنوازان این آلبوم:
شهرام آقایی پور: سنتور
سجاد پورقناد: سه تار
زمان خیری: نی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
۷:۳۷رخم زد و دلم خونين است ز هجرت اي نو گل حالم اين روزم اين است كسي كه شد عاشق احوالش اين، چنين است من كه غير درد و غم بهره اي نبرده ام از جواني از براي دگر نيست به غير دردسر زندگاني مردم از اين غم آخر اي صنم چرا مهر و محبت در دل تو بي وفا ذره اي نيست؟ ز دوري رويت جان دهم من به سختي نمي كني يادم آه از اين تيره بختي فغان كه خود روزي از شيرين مي كني ياد كه از غم و اندوه هستي اش رفته بر باد عزيز من از غم جز محبت چه ديدي؟ كه بي سبب دست از آشنايي كشيدي؟ احمد ناظرزاده كرماني
-
۲:۵۸آهنگساز: حبيب سماعي
-
۸:۴۶يار اگر جلوه كند دادن جان اين همه نيست عشق اگر خيمه زند ملك جهان اين همه نيست نكتهاي هست در اين پرده كه عاشق داند ور نه چشم و لب و رخسار و دهان اين همه نيست كوه كن تا به دل انديشه شيرين دارد گر به مژگان بكند كوه گران اين همه نيست فروغي بسطامي
-
۳:۲۸گفتمت دل مبند بر زلف نگاري عزيزم بر زلف نگاري يار همچو زلفش مكن حال ما پريشان حبيبم حال ما پريشان باز كه نخواهند تو را نشناسند تو را كه تو بي وفايي عزيزم كه تو پر جفايي يار اين لعبت هاي بي وفا اين دلبرات مه لقا اين شاهدان خوش ادا مي كنند عاقبت خون در دل ما حبيبم دل ما مشكن واي مشكن قربان سرت الفاتي كن اي جانم شد خاك درت چه شود آيي باز آيي در منزل ما كني از رفعت از رحمت حل مشكل ما
-
۲:۴۶تو خود فرشتهاي نه از اين گل سرشتهاي گر خلق از آب و خاك تو از مشك و عنبري سعدي
-
۵:۲۳در آسمان نه عجب گر به گفته ي حافظ سرودِ زُهره به رقص آورد مسيحا را پند عاشقان بشنو و از در طرب بازآ كاين همه نمي ارزد شغل عالم فاني با دعاي شبخيزان اي شكردهان مستيز در پناه يك اسم است خاتم سليماني پيش زاهد از رندي دم مزن كه نتوان گفت با طبيب نامحرم حال درد پنهاني باغبان چو من زين جا بگذرم حرامت باد گر به جاي من سروي غير دوست بنشاني جمع كن به احساني حافظ پريشان را اي شكنج گيسويت مجمع پريشاني حافظ
-
۸:۵۸مه بر زمين نرفت و پري ديده برنداشت تا ظن برم كه روي تو ماه است يا پري تو خود فرشتهاي نه از اين گل سرشتهاي گر خلق از آب و خاك تو از مشك و عنبري سعدي
-
۵:۱۰چو ني مي نالم از داغ جدايي دريغا اي نسيمِ آشنايي چنان گشتم غبار آلودِ غربت كه نشناسم كه خود بودم كجايي هوشنگ ابتهاج
-
۶:۲۲مجلس ما دگر امروز به بستان ماند عيش خلوت به تماشاي گلستان ماند مي حلالست كسي را كه بود خانه بهشت خاصه از دست حريفي كه به رضوان ماند چه كند كشته عشقت كه نگويد غم دل تو مپندار كه خون ريزي و پنهان ماند تا سر زلف پريشان تو محبوب منست روزگارم به سر زلف پريشان ماند هر كه چون موم به خورشيد رخت نرم نشد زينهار از دل سختش كه به سندان ماند طعنه بر حيرت سعدي نه به انصاف زدي كس چنين روي نبيند كه نه حيران ماند سعدي
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه