تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
ای چمن آرا گل خندان
همیشه بپایی در این بستان
دمی به دیده ی دل بین
بی جفای دور خزان
قدم به کوی طلب نه
به راه زنده دلان
ز دوری جانان به شام هجران
ز سینه ی سوزان
چو نی برآر از آن
چو شمع فروزان ز آتش دل
به خلوت شب ها سرشک غم از جان
فراوان جلوه ی او شو
روح مجسم شو
ز برده ی وحدت ساغر زن
به بزم صفاکیشان
به کوی حقیقت واصل شو
به همت بی خویشان
تا می ده سرمستم
زلال عشق و محبت
کنم به ساغر تو
افروزد با جامی ز نور کوثر عرفان
چراغ باور تو
ای چمن آرا گل خندان
همیشه بپایی در این بستان
دمی به دیده ی دل بین
بی جفای دور خزان
قدم به کوی طلب نه
به راه زنده دلان
ز دوری جانان به شام هجران
ز سینه ی سوزان
چو نی برآر از آن
چو شمع فروزان ز آتش دل
به خلوت شب ها سرشک غم از جان
فراوان جلوه ی او شو
روح مجسم شو
ز برده ی وحدت ساغر زن
به بزم صفاکیشان
به کوی حقیقت واصل شو
به همت بی خویشان
تا می ده سرمستم
زلال عشق و محبت
کنم به ساغر تو
افروزد با جامی ز نور کوثر عرفان
چراغ باور تو
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه