تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
من در این حسرت که تا کی بال و پر باید بسوزم
او در این سودا که من پا تا به سر باید بسوزم
سوختم ، خاکستر جسمم به پای شمع ریزان
ماه من روشن بگو ، گر بیشتر باید بسوزم
دیگران یک چند می سوزند اما از نگاهی
با که بتوان گفت عمری بی خبر باید بسوزم
آتش عشقش شراری در دلم افکند پنهان
تا دلی در سینه دارم ، زان شرر باید بسوزم
دودم از سر می رود وز اشک غم آلوده دامان
روز و شب این سان چو شمع محتضر باید بسوزم
من در این حسرت که تا کی بال و پر باید بسوزم
او در این سودا که من پا تا به سر باید بسوزم
سوختم ، خاکستر جسمم به پای شمع ریزان
ماه من روشن بگو ، گر بیشتر باید بسوزم
دیگران یک چند می سوزند اما از نگاهی
با که بتوان گفت عمری بی خبر باید بسوزم
آتش عشقش شراری در دلم افکند پنهان
تا دلی در سینه دارم ، زان شرر باید بسوزم
دودم از سر می رود وز اشک غم آلوده دامان
روز و شب این سان چو شمع محتضر باید بسوزم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:35
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه