تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
از خان و مان آواره ام از دست عشق از دست عشق
سـرگشته و بیچاره ام از دست عشق از دست عشق
ای کاشکی بودی عدم تـــا بــاز رسـتـی از عـدم
می سوزم از سر تا قدم از دست عشق ازدست عشق
همه روز و شب دیوانه ای در گــوشــه ی ویــرانــه ای
گویم به خود افسانه ای از دست عشق ازدست عشق
محیی خدا را خوان و بس ایــن غــم نگو با هیچ کس
نـعره مـزن زیـن سپس از دست عشق از دست عشق
از خان و مان آواره ام از دست عشق از دست عشق
سـرگشته و بیچاره ام از دست عشق از دست عشق
ای کاشکی بودی عدم تـــا بــاز رسـتـی از عـدم
می سوزم از سر تا قدم از دست عشق ازدست عشق
همه روز و شب دیوانه ای در گــوشــه ی ویــرانــه ای
گویم به خود افسانه ای از دست عشق ازدست عشق
محیی خدا را خوان و بس ایــن غــم نگو با هیچ کس
نـعره مـزن زیـن سپس از دست عشق از دست عشق
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:59
کاربر مهمان