تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
عاشقی زارم به دور از کوی یار افتادهام
قطرهام ز آغوش دریا و بر کنار افتادهام
ای عاقلان ای عاقلان من عاشقی دیوانه ام
با درد و محنت آشنا با عافیت بیگانه ام
اسرار عشق آموختم شمع وفا افروختم
وانگه سراپا سوختم، پروانه ام پروانه ام
چون موج سرگردان منم چون بحر پرطوفان منم
چون عشق بی پایان منم، در عاشقی افسانه ام
آن حسن جان افروز بین وین عشق هستی سوز بین
این جان درداندوز بین، مست از رخ جانانه ام
آری ز آز و کینه ام سازی و بر آیینه ام
خون تجلی سینه ام، گنجم که در ویرانه ام
عاشقی زارم به دور از کوی یار افتادهام
قطرهام ز آغوش دریا و بر کنار افتادهام
ای عاقلان ای عاقلان من عاشقی دیوانه ام
با درد و محنت آشنا با عافیت بیگانه ام
اسرار عشق آموختم شمع وفا افروختم
وانگه سراپا سوختم، پروانه ام پروانه ام
چون موج سرگردان منم چون بحر پرطوفان منم
چون عشق بی پایان منم، در عاشقی افسانه ام
آن حسن جان افروز بین وین عشق هستی سوز بین
این جان درداندوز بین، مست از رخ جانانه ام
آری ز آز و کینه ام سازی و بر آیینه ام
خون تجلی سینه ام، گنجم که در ویرانه ام
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:11
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه