display result search
منو

خورشید مستان

  • 4 قطعه
  • 11':40" مدت زمان
  • 20 دریافت شده
خورشید مستان مجموعه شش اثر موسیقایی است که برای ارکستر سمفونیک و سازهای ایرانی به همراه گروه کر و آواز سلو در مقام های مختلف تصنیف شده است.

آهنگ ها

  • عنوان
    زمان
  • 8:48
    بیا ای مونس جان‌های مستان ببین اندیشه و سودای مستان بیا ای میر خوبان و برافروز ز شمع روی خود سیمای مستان نمی‌آیی سر از طاقی برون كن ببین این غلغل و غوغای مستان بیا ای خواب مستان را ببسته گشا این بند را از پای مستان همه شب می رود تا روز ای مه به اهل آسمان هیهای مستان همی‌گویند ما هم زو خرابیم چنین است آسمان پس وای مستان میفكن وعده مستان به فردا تویی فردا و پس فردای مستان مولوی
  • 7:59
    بیایید بیایید كه گلزار دمیده‌ست بیایید بیایید كه دلدار رسیده‌ست بیارید به یك بار همه جان و جهان را به خورشید سپارید كه خوش تیغ كشیده‌ست بر آن زشت بخندید كه او ناز نماید بر آن یار بگریید كه از یار بریده‌ست همه شهر بشورید چو آوازه درافتاد كه دیوانه دگربار ز زنجیر رهیده‌ست چه روزست و چه روزست چنین روز قیامت مگر نامه اعمال ز آفاق پریده‌ست بكوبید دهل‌ها و دگر هیچ مگویید چه جای دل و عقلست كه جان نیز رمیده‌ست مولوی
  • 11:22
    مسلمانان مسلمانان مرا تركی است یغمایی كه او صف‌های شیران را بدراند به تنهایی كمان را چون بجنباند بلرزد آسمان را دل فروافتد ز بیم او مه و زهره ز بالایی به پیش خلق نامش عشق و پیش من بلای جان بلا و محنتی شیرین كه جز با وی نیاسایی چو او رخسار بنماید نماند كفر و تاریكی چو جعد خویش بگشاید نه دین ماند نه ترسایی بگو اسرار ای مجنون ز هشیاران چه می‌ترسی قبا بشكاف ای گردون قیامت را چه می‌پایی وگر پرواز عشق تو در این عالم نمی‌گنجد به سوی قاف قربت پر كه سیمرغی و عنقایی در آتش بایدت بودن همه تن همچو خورشیدی اگر خواهی كه عالم را ضیا و نور افزایی اگر دلگیر شد خانه نه پاگیر است برجه رو وگر نازك دلی منشین بر گیجان سودایی چه نالد نای بیچاره جز آنك دردمد نایی ببین نی‌های اشكسته به گورستان چو می‌آیی بمانده از دم نایی نه جان مانده نه گویایی زبان حالشان گوید كه رفت از ما من و مایی مولوی
  • 11:40
    آن نفسی كه باخودی یار چو خار آیدت وان نفسی كه بیخودی یار چه كار آیدت آن نفسی كه باخودی خود تو شكار پشه‌ای وان نفسی كه بیخودی پیل شكار آیدت آن نفسی كه باخودی بسته ابر غصه‌ای وان نفسی كه بیخودی مه به كنار آیدت آن نفسی كه باخودی یار كناره می‌كند وان نفسی كه بیخودی باده یار آیدت آن نفسی كه باخودی همچو خزان فسرده‌ای وان نفسی كه بیخودی دی چو بهار آیدت جمله بی‌قراریت از طلب قرار تست طالب بی‌قرار شو تا كه قرار آیدت جمله ناگوارشت از طلب گوارش است ترك گوارش ار كنی زهر گوار آیدت جمله بی‌مرادیت از طلب مراد تست ور نه همه مرادها همچو نثار آیدت عاشق جور یار شو عاشق مهر یار نی تا كه نگار نازگر عاشق زار آیدت مولوی

مشخصات موسیقی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

آلبوم‌هایی از همین سبک

صدای موسیقی