موسیقی دستگاهی
نالانم همچون نی دمادم
گریانم همچون چشمه از غم
بارانم از هر دیده بارد
بر داغم باشد گریه مرهم
می خوانمت ای جان در بیداری در رویا
می جویمت نالان در صحراها در دریا
چشمانم از انتظارت لبریز لبریز است
هر فصلم بی بهارت ، پاییز پاییز است
شرر به جان نی زد ، فغان و آهم
من آن رمیده صیدم ، تویی پناهم
نگاهی از رحمت کن ، که ناامیدم
به یک پیامت ، ای جان بده نویدم
بیا که بی تو توان ندارم
دگر ز هستی نشان ندارم
ببین نگاهم را
شرار آهم را
نالانم همچون نی دمادم
گریانم همچون چشمه از غم
بارانم از هر دیده بارد
بر داغم باشد گریه مرهم
می خوانمت ای جان در بیداری در رویا
می جویمت نالان در صحراها در دریا
چشمانم از انتظارت لبریز لبریز است
هر فصلم بی بهارت ، پاییز پاییز است
شرر به جان نی زد ، فغان و آهم
من آن رمیده صیدم ، تویی پناهم
نگاهی از رحمت کن ، که ناامیدم
به یک پیامت ، ای جان بده نویدم
بیا که بی تو توان ندارم
دگر ز هستی نشان ندارم
ببین نگاهم را
شرار آهم را
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه