تصنیف افشاری ساخته حسین فرهادپور
بی تو عمریست دلم کنج قفس جا دارد
یعنی این سوخته با یاد تو ماوا دارد
هر کجا ریخت وفا خون شهیدی بر خاک
هر که از خود گذرد در چمنش جا دارد
بسته ام چشم که شاید به خیالت بینم
آنچه نادیده توان دید تماشا دارد
عشق یعنی که بسوزیم و بسازیم ای دل
از ازل نامه ی ما رنگ معما دارد
من همان قطره ی اشکم که ز چشمت افتاد
خانه ی آینه ام راه به دریا دارد
زین چمن برگ گلی نیست نگرداند رنگ
هر چه در وصف تو گویم بخدا جا دارد
بی تو عمریست دلم کنج قفس جا دارد
یعنی این سوخته با یاد تو ماوا دارد
هر کجا ریخت وفا خون شهیدی بر خاک
هر که از خود گذرد در چمنش جا دارد
بسته ام چشم که شاید به خیالت بینم
آنچه نادیده توان دید تماشا دارد
عشق یعنی که بسوزیم و بسازیم ای دل
از ازل نامه ی ما رنگ معما دارد
من همان قطره ی اشکم که ز چشمت افتاد
خانه ی آینه ام راه به دریا دارد
زین چمن برگ گلی نیست نگرداند رنگ
هر چه در وصف تو گویم بخدا جا دارد
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه