بخش دوم آلبوم اجرای همنوازان حصار
همنوازان حصار
نگار خارکن (کمانچه)
لعیا اعتمادی (ویولا)
آتنا اشتیاقی (ویلنسل)
مصباح قمصری (بم کمان)
بهرام آقاخان (گیتار)
حسین رضایی نیا (دف، دایره)
همایون نصیری (سازهای کوبه ای)
آیین مشکاتیان (تنبک)
همنوازان حصار
نگار خارکن (کمانچه)
لعیا اعتمادی (ویولا)
آتنا اشتیاقی (ویلنسل)
مصباح قمصری (بم کمان)
بهرام آقاخان (گیتار)
حسین رضایی نیا (دف، دایره)
همایون نصیری (سازهای کوبه ای)
آیین مشکاتیان (تنبک)
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
۸:۰۴اي دل تو ندانستي قدر گل و بستان را بيهوده چه مي نالي بيداد زمستان را گل خرم و سرو آزاد بلبل همه در فرياد الحق كه ستم كردند مرغان خوش الحان را تنها ز تو دردي ماند اي مونس جان با من خواهم كه نخواهم هيچ با درد تو درمان را (عماد خراساني)
-
۵:۲۵بزم تو مرا مي طلبد آمدم اي جان من عودم و از سوختنم نيست رهايي تا در قفس بال و پر خويش اسيرست بيگانه ي پرواز بود مرغ هوايي افسوس بر آن چشم كه با پرتو صد شمع در اينه ات ديد و ندانست كجايي وقت است كه بنشيني و گيسو بگشايي تا با تو بگويم غم شب هاي جدايي (هوشنگ ابتهاج)
-
۱:۳۷همايون
-
۵:۱۷نه گريه اي نه خنده اي كه سركشم به پاي دل پياله را نه شاهدي كه سرنهد براي من ترانه اي نه مطربي نه شاهدي نه گريه اي نه خنده اي نه شبنمي كه بوسه اي زند نگاه غنچه را نه غنچه اي كه سرزند در اين بهار تشنه لب نه بلبلي كه نغمه بركشد ميان تابوتم نه سبزه اي (علي غضنفري)
-
۴:۰۰دلم ديوانه شد ديوانه شد ديوانه ديوانه دگر از خويشتن بيگانه ام بيگانه بيگانه خوشا حال و خوشا وقت دو مفتون و دو دلداده كه غير از عشقشان گيتي بود افسانه افسانه در اين صحراي بي حاصل در اين درياي بي ساحل به لب جان آمد از بس گفت دل جانانه جانانه (عماد خراساني)
-
۴:۱۸بيا بيا كه مرا با تو ماجرايي هست بگوي اگر گنهي رفت و گر خطايي هست روا بُود كه چنين بي حساب دل ببري مكن كه مظلمه ي خلق را جزايي هست به كام دشمن و بيگانه رفت چندين روز ز دوستان نشنيدم كه آشنايي هست كسي نماند كه بر درد من نبخشايد كسي نگفت كه بيرون از اين دوايي هست (سعدي)
-
۲:۴۶همايون
-
۲:۰۸
-
۸:۴۵بياييد بياييد از اين عالم تاريك دل افروزتر از صبح جهاني دگر آريم گذرگاه زمان را سرافراز بپوييم شب تار جهان را فروغ از هنر آريم چه زيباست كه چون صبح پيام ظفر آريم گل سرخ گل نور ز باغ سحر آريم همانگونه كه خورشيد بر اورنگ زر آيد خرد را بستاييم و بر او رنگ زر آريم چه زيباست، كه با مهر دل از كينه بشوييم چه نيكوست كه با عشق گل از خار برآريم چه زيباست چو خورشيد درافشان و درخشان زآفاق پر از نور جهان را خبر آريم بياييد بياييد از اين عالم تاريك (فريدون مشيري)
-
۲:۴۵
-
۶:۲۴ياران موافق همه از دست شدند در پاي اجل يكان يكان پست شدند خورديم ز يك شراب در مجلس عمر دوري دو سه پيشتر ز ما مست شدند (خيام)
-
۴:۰۲
-
۳:۵۸دل مي ستاند از من و جان مي دهد به من آرام جان و كام جهان مي دهد به من دلداده ي غريبم و گمنام اين ديار زآن يار دلنشين كه نشان مي دهد به من جانا مراد بخت و جواني وصال توست كو جاودانه بخت جوان مي دهد به من مي آمدم كه حال دل زار گويمت اما مگر سرشك امان مي دهد به من چشمت به شرم و ناز ببندد لب نياز شوقت اگر هزار زبان مي دهد به من آري سخن به شيوه ي چشم تو خوش تر است مستي ببين كه سحر بيان مي دهد به من دل مي ستاند از من و جان مي دهد به من (هوشنگ ابتهاج)
-
۴:۰۵بي همگان به سر شود بيتو به سر نميشود داغ تو دارد اين دلم جاي دگر نميشود دل بنهند بركني توبه كنند بشكني اين همه خود تو ميكني بيتو به سر نميشود خواب مرا ببستهاي نقش مرا بشستهاي وز همهام گسستهاي بيتو به سر نميشود بي تو نه زندگي خوشم بيتو نه مردگي خوشم سر ز غم تو چون كشم بيتو به سر نميشود ديده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو گوش طرب به دست تو بيتو به سر نميشود جان ز تو جوش ميكند دل ز تو نوش ميكند عقل خروش ميكند بيتو به سر نميشود خمر من و خمار من باغ من و بهار من خواب من و قرار من بيتو به سر نميشود جاه و جلال من تويي ملكت و مال من تويي آب زلال من تويي بيتو به سر نميشود گاه سوي وفا روي گاه سوي جفا روي آن مني كجا روي بيتو به سر نميشود بي تو اگر به سر شدي زير جهان زبر شدي باغ ارم سقر شدي بيتو به سر نميشود گر تو سري قدم شوم ور تو كفي علم شوم ور بروي عدم شوم بيتو به سر نميشود گر تو نباشي يار من گشت خراب كار من مونس و غمگسار من بيتو به سر نميشود هر چه بگويم اي سند نيست جدا ز نيك و بد هم تو بگو به لطف خود بيتو به سر نميشود (مولوي)
کاربر مهمان