تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
دلم دارد امشب بهانه ی تو
به سر می رود سوی خانه ی تو
به روی زمین خوشم به همین
که جان حزین شد نشانه ی تو
خدا را خدا را ، کجایی نگارا
ببین جان ما را به شط جنون
به وادی خون ، فسانه ی تو
چو گل واشد مهر نورانی در دل شب ها
هویدا شد جان روحانی ، ماه کنعانی
از چه پنهانی ، نازنینا
کشید آخر همه کارم به رسوایی
چرا جانا به چشم ما نمی آیی
چهره بنما ، چه شب هایی که با یادت سحر شد
همه دامنم پر از در و گهر شد
به شور و نوا دو دست دعا
به سوی خدا تا بیایی
ز راه وفا رها بنما رها بنما بی وفایی
دلم دارد امشب بهانه ی تو
به سر می رود سوی خانه ی تو
به روی زمین خوشم به همین
که جان حزین شد نشانه ی تو
خدا را خدا را ، کجایی نگارا
ببین جان ما را به شط جنون
به وادی خون ، فسانه ی تو
چو گل واشد مهر نورانی در دل شب ها
هویدا شد جان روحانی ، ماه کنعانی
از چه پنهانی ، نازنینا
کشید آخر همه کارم به رسوایی
چرا جانا به چشم ما نمی آیی
چهره بنما ، چه شب هایی که با یادت سحر شد
همه دامنم پر از در و گهر شد
به شور و نوا دو دست دعا
به سوی خدا تا بیایی
ز راه وفا رها بنما رها بنما بی وفایی
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه