ترانه ساخته ی شهرام رکوعی
تو که دلباز ترین پنجره ای توی قاب چشم تو یه باغ سبز
مثل یه زائری که تموم راه تو دلش روشنه یک چراغ سبز
این صبوری بلند قله رو صد تا توفان نتونسته بشکنه
دست تو هر روزی باشه دیر و زود پرچم عشقو به قله میزنه
اسم تو فقط توی کتابا نیست راهت از گوشه ی دلها میگذره
حرفای زلال یه رود خونه ای که دل ما رو به دریا میبره
باید امشب رو به آسمون برم منم و جاذبه ی ماه بلند
برای روشنی چشم و دلم تو که خورشید منی به من بخند
تو که دلباز ترین پنجره ای توی قاب چشم تو یه باغ سبز
مثل یه زائری که تموم راه تو دلش روشنه یک چراغ سبز
این صبوری بلند قله رو صد تا توفان نتونسته بشکنه
دست تو هر روزی باشه دیر و زود پرچم عشقو به قله میزنه
اسم تو فقط توی کتابا نیست راهت از گوشه ی دلها میگذره
حرفای زلال یه رود خونه ای که دل ما رو به دریا میبره
باید امشب رو به آسمون برم منم و جاذبه ی ماه بلند
برای روشنی چشم و دلم تو که خورشید منی به من بخند
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه