دو تصنیف از محمدجواد ضرابیان، 1393
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:16چند اين شب و خاموشي وقت است كه برخيزم وين آتش خندان را با صبح برانگيزم گر سوختنم بايد افروختنم بايد اي عشق بزن در من كز شعله نپرهيزم صد دشت شقايق چشم در خون دلم دارد تا خود به كجا آخر با خاك در آميزم چون كوه نشستم من با تاب و تب پنهان صد زلزله برخيزد آنگاه كه برخيزم (هوشنگ ابتهاج)
-
5:14دگر چه با تو گويم كه هر چه بود گفتم نه بيم نام كردم نه عشق را نهفتم در اين زلال روشن نديده رخ گذشتي چو غنچه ديده بستي چو گل اگر شكفتم رها مكن به خاكم كه چلچراغ تاكم بساز تكيه گاهي ز پاي تا نيفتم چگونه و چه گويم ز روز و روزگارم شب آمد و نشستم سحر شد و نخفتم كبود بينهايت شكفته در نگاهم گسسته و رميده ز آشيان و جفتم رها مكن به خاكم كه چلچراغ تاكم بساز تكيه گاهي ز پاي تا نيفتم (سيمين بهبهاني)
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه