تصنیف بیات اصفهان ساخته افشین رامین، ۱۳۸۴
به پیش روی من تا چشم یاری می کند دریاست
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست
در این ساحل که من افتاده ام خاموش
غمم دریا دلم تنهاست وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست
خروش موج با من می کند نجوا
که هرکس دل به دیا زد رهایی یافت
مرا آن دل که بر دریا زنم نیست
زپا این بند خونین برکنم نیست
امید آنکه جانم خسته ام را به آن نادیده ساحل افکنم نیست
به پیش روی من تا چشم یاری می کند دریاست
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست
در این ساحل که من افتاده ام خاموش
غمم دریا دلم تنهاست وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست
خروش موج با من می کند نجوا
که هرکس دل به دیا زد رهایی یافت
مرا آن دل که بر دریا زنم نیست
زپا این بند خونین برکنم نیست
امید آنکه جانم خسته ام را به آن نادیده ساحل افکنم نیست
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
۵:۴۳
کاربر مهمان