ترانه پاپ
دستی ندارم تا به دامان تو آویزم
اشکم که بی پیرایه در پای تو می ریزم
افتاده ام از پا، تنها در این صحرا
دستم بگیر ای یار، بگذار برخیزم
با من مدارا کن، بامن، من شیدا
خورسندم از بوی تو هر شب ای شمیم عشق
شرمنده ام، آغوش وا کن بر من ای دست کریم عشق
هر چند سرگردان این خاکم، از آسمان از اوج افلاکم
بیگانه ام با خویش از عالم پاکم
دستی ندارم تا به دامان تو آویزم
اشکم که بی پیرایه در پای تو می ریزم
افتاده ام از پا، تنها در این صحرا
دستم بگیر ای یار، بگذار برخیزم
با من مدارا کن، بامن، من شیدا
خورسندم از بوی تو هر شب ای شمیم عشق
شرمنده ام، آغوش وا کن بر من ای دست کریم عشق
هر چند سرگردان این خاکم، از آسمان از اوج افلاکم
بیگانه ام با خویش از عالم پاکم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:01
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه