ساز و آواز نیایشی
الهی بهای عزت تو ، جای اشارت نگذاشت
و قدم و حدانیت تو راه اضافت برداشت
همی گفت گرفتار آن دردم که تو دوای آنی
بنده آن ثنائم که تو سزای آنی
الهی من در تو چه دانم
تو دانی تو آنی چنانکه خود گفتی تو آنی
غم کی خورد آنکه شادمانی اش تویی
یا کی مرد آنکه زندگانیش تویی
در نسیهٔ آن جهان کجا بندد دل
آنرا که به نقد این جهانیش تویی
الهی بهای عزت تو ، جای اشارت نگذاشت
و قدم و حدانیت تو راه اضافت برداشت
همی گفت گرفتار آن دردم که تو دوای آنی
بنده آن ثنائم که تو سزای آنی
الهی من در تو چه دانم
تو دانی تو آنی چنانکه خود گفتی تو آنی
غم کی خورد آنکه شادمانی اش تویی
یا کی مرد آنکه زندگانیش تویی
در نسیهٔ آن جهان کجا بندد دل
آنرا که به نقد این جهانیش تویی
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه