display result search
منو

مستانه

  • 7 قطعه
  • مدت زمان
  • 258 دریافت شده
چند تصنیف ساخته جلال ذوالفنون، 1380
نوازنده سه تار جلال ذوالفنون
نوازنده تنبک داود یاسری
نوازنده دف رضا فهیمی

آهنگ ها

  • عنوان
    زمان
  • 6:48
    اي دل اگر عاشقياي دل اگر عاشقيدر پي دلدار باشدر پي دلدار باشبر در دل روز و شببر در دل روز و شبمنتظر يار باشمنتظر يار باشاي دل اگر عاشقياي دل اگر عاشقيدر پي دلدار باشدر پي دلدار باشبر در دل روز و شببر در دل روز و شبمنتظر يار باشمنتظر يار باشدلبر تو جاودانبر در دل حاضر استدلبر تو جاودانبر در دل حاضر استروزن دل برگشاروزن دل برگشاحاضر و هشيار باشحاضر و هشيار باشنيست كس آگه كه ياركي بنمايد جمالنيست كس آگه كه ياركي بنمايد جمالليك تو باري به نقدليك تو باري به نقدساخته ي كار باشساخته ي كار باشلشگر خواب آورندبر دل و جانت شكستلشگر خواب آورندبر دل و جانت شكستشب همه شب همدمشب همه شب همدمديده ي بيدار باشديده ي بيدار باشاي دل اگر عاشقياي دل اگر عاشقيدر پي دلدار باشدر پي دلدار باشبر در دل روز و شببر در دل روز و شبمنتظر يار باشمنتظر يار باشگر دل و جان تو رادر بقا آرزوستدم مزن و در فناهمدم عطار باشهمدم عطار باشلشگر خواب آورندبر دل و جانت شكستشب همه شب همدمشب همه شب همدمديده ي بيدار با
  • 4:47
    پرده بردار اي حيات جان و جان افزاي منغم گسار و غم نشين و مونس شبهاي منمونس شبهاي منپرده بردار اي حيات جان و جان افزاي منغم گسار و غم نشين و مونس شبهاي منمونس شبهاي مناي شنيده وقت وبي وقت از وجودم ناله هااي فكنده اتشي درجمله اجزاي منجمله ي اجزاي مندر صداي كوه افتد بانك من چو بشنويجفت گردد بانك كوه با نعره هيهاي منبا نعره و هي هاي منناكهان در ما ديدي در شبي يا بامدادگويي هم اينك برا بر تارم بالاي منبر تارم بالاي منامشب از شبهاي تنهايست رحمي كن بياتا بخوانم بر تو امشب دفتر سوداي من
  • 5:20
    وقتي دل سودائي مي رفت به بستانهابي خويشتنم كردي بوي گل و ريحانهابوي گل و ريحانهاوقتي دل سودائي مي رفت به بستانهابي خويشتنم كردي بوي گل و ريحانهابوي گل و ريحانهاگه نهره زدي بلبل گه جامه دريدي گلتا ياد تو افتادم از ياد برفت آنهااز ياد برفت آنهااي مهر تو در دلها وي مهر تو بر لبهاوي شور تو در سرها وي سر تو در جانهاوي سر تو در جانهاتا عهد تو بربستم عهد همه بشكستمبعد از تو روا باشد نقض همه پيمانهانقض همه پيمانهاتا خار غم عشقت آويخته در دامنكوته نظري باشد رفتن به گلستانهارفتن به گلستانهاآنرا كه چنين دردي از پاي دراندازدبايد كه فرو شويد دست از همه درمانهابايد كه فرو شويد دست از همه درمانهاگويند مگو سعدي چندين سخن از عشقشميگويم و بعد از منگويند به دورانها
  • 4:57
    اين بار من يك بارگي در عاشقي پيچيده?اماين بار من يك بارگي از عافيت ببريده?امدل را ز خود بركنده?ام با چيز ديگر زنده?امعقل و دل و انديشه را از بيخ و بن سوزيده?اماي مردمان اي مردمان از من نيايد مردميديوانه هم ننديشد آن كاندر دل انديشيده?امديوانه كوكب ريخته از شور من بگريختهمن با اجل آميخته در نيستي پريده?امدر ديده من اندرآ وز چشم من بنگر مرازيرا برون از ديده?ها منزلگهي بگزيده?اممن از براي مصلحت در حبس دنيا مانده?امحبس از كجا من از كجا مال كه را دزديده?ام
  • 4:04
    اگر سروي به بالاي تو باشدنه چون قد دل آراي تو باشدو اگر خورشيد در مجلس نشيندنپندارم كه همتاي تو باشدتو عالم را به يكبار از دل تن برون كرديتا جاي تو باشدبراي خود نشايد در تو پيوستهمي سازيم تا راي تو باشديك امروزاست مارا نقد اياممرا كي سربه فرداي تو باشدخوش است اندر سر شوريده سودابه شرط آنكه سوداي تو باشداي يار، اي دوستسر سعدي چو خواهد رفتن از دستهمان بهتر درپاي تو باشد
  • 7:26
    ياد آن عهد كه در بحر سفر مي كردم / در دل سنگ به فرياد اثر مي كردمچون صدف قطره اشكي كه به من مي دادند / مي زدم بر لب خود مهر و گهر مي كردمگر چه دنباله رو قافله دل بودم / خفتگان را به سر پاي خبر مي كردماي خوش آن عهد كه در مصر وجود از مستي / يوسفي بود به هر جاي نظر مي كردمياد عهدي كه به اكسير قناعت صائب / زهر اگر قسمت من بود شكر مي كردم/ صائب تبريزي
  • 8:42
    اي آرزوي روي تو صبح بهار دلياد قدت نهال لب جويبار دلهر دل كه داغ عشق جگر سوز تو نداشتدر پيش عاشقان نبود در شمار دلفارغ شدم زفكر تو از فكر روزگارغير از غم تو نيست كسي غمگسار دلهر گه كه ياد جنبش تيغ تو كرده اماز خود فشاندن به تپيدن غبار دلعاشق چنين نحيف و غمت اين چنين گرانچون غامتش خميده نگردد زبار دل

مشخصات موسیقی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

آلبوم‌هایی از همین سبک

صدای موسیقی