display result search
منو

خاطره

  • 8 قطعه
  • 4':42" مدت زمان
  • 1904 دریافت شده
چند تصنیف ساخته ی هومن مهدویان
نوازندگان
شروین مهاجر (کمانچه)
هومن مهدویان (عود/سه تار)
زکریا یوسفی (دف)
محسن پوربخت (سنتور)
سحر ابراهیمی (قانون)
مسعود پوربخت (تنبک)
سهیل پیغمبری (کلارینت)

آهنگ ها

  • عنوان
    زمان
  • 5:32
    كو محرمي تا حرمت تهايي ام را بشكند شايد حريم سينه ي سودايي ام را بشكند اي كاش مي آمد كسي با دست گرم آشتي تا كه سكوت خسته ي تنهايي ام را بشكند رويين تني كو تا مگر از ديو شب بستاندم پس شيشه ي عمر شب غمزايي ام را بشكند در زمهرير زجرها زنجيرها را بگسلد وانگه طلسم صولت سرمايي ام را بشكند چنگي به آهنگي زند بر سينه ام چنگي زند باشد كه صد جاي دل هرجايي ام را بشكند (احمد اسداللهي)
  • 5:16
    تكنوازي سه تار
  • 4:41
    عشقت آتش به دل كس نزند تا دل ماست كي به‌ مسجد سزد آن‌ شمع كه ‌در خانه رواست به وفايي كه نداري قسم اي ماه جبين هر جفايي كه كني بر دل ما عين وفاست اگر از ريختن خون منت خرسندي است اين‌ نه‌ خون‌ است‌ بيا دست‌ در او زن كه حناست من گرفتار سيه‌ چرده ي شوخي شده‌ام كه به من دشمن و با مردم بيگانه صفاست يوسف از مصر سفر كرد و بدينجا آمد گو به يعقوب كه فرزند تو در خانه ي ماست روزي آيم به سركوي تو و جان بدهم تا بگويند كه اين‌ كشته ي آن ماه ‌لقاست اگرت يار جفا كرد و ملامت راهب‌ غم مخور دادرس عاشق مظلوم‌ خداست (ملك الشعرا بهار)
  • 3:54
    ايران من ايران من اي سرزمين رازها اي پرچمت افراشته بالاتر از پروازها تو داغدار لاله ها ققنوس شهر آتشي در خاطر آلاله ها تو يادگار آرشي از هر ديارت مرد و زن در راه تو جان داده اند شعر بلند عشق را همواره بر لب رانده اند قطره به قطره اشك را جاري تر از باران شدند عرصه به عرصه عشق را تفسيري از ايمان شدند اي شور پنهان غزل اي عشق پاكت پر شرر اي خطه ي ايران زمين نامت درخشان چون سحر ايران من ايران من مي خواهمت با روح و تن جان مي فشانم بي دريغ در راه پاكت اي وطن (سعيد عاشقي)
  • 4:21
    تو مي روي و دل ز دست مي رود مرو كه با تو هر چه هست مي رود كجا توان گريخت زين بلاي عشق كه بر سر من از الست مي رود نمي خورد غم خمار عاشقان كه جام ما شكست و مست مي رود از آن فراز و اين فرود غم مخور زمانه بر بلند و پست مي رود شب غم تو نيز بگذرد ولي درين ميان دلي ز دست مي رود (سايه)
  • 2:43
  • 4:42
    اي دريغا چه گلي ريخت به خاك چه بهاري پژمرد چه دلي رفت به باد چه چراغي افسرد هر شب اين دلهره ي طاقت سوز خوابم از ديده ربود هر سحر چشم گشودم نگران چه خبر خواهد بود سرنوشت دل من بود درين بيم و اميد آه اي چشمه نوشين حيات اي اميد دلبند گرچه صد بار دلم از تو شكست هيچ گاه از لب نوشت نبريدم پيوند آخر اي صبحدم خون آلود آمد آن خنجر بيداد فرود شش ستاره به زمين در غلتيد شش دل شير فروماند از كار شش صدا شد خاموش بانگ خون در دل ريشم برخاست پر شدم از فرياد هفتمين اختر صبح سياه دل من بود كه بر خاك افتاد (سايه)
  • 4:42
    پشتگرمي به چه بودت كه شكفتي گل يخ وندر آن عرصه كه سرما كمر سرو شكست نازكانه تن خود را ننهفتي گل يخ سركشي هاي تبارت را اي ريشه به خاك تو چه زيبا به زمستان ها گفتي گل يخ تا سر از سنگ برآوردي دلتنگ به شاخ از كلاغان سيه بال چه ديدي و شنفتي گل يخ آمدي عطر وفا آوردي همه افسانه ي بي برگ و بري ها را رُفتي گل يخ چه شنفتي تو در اين غمزده باغ كه چو گل ها همه خفتند ، تو بيدار نخفتي گل يخ راستي را كه چه جانبخش به سرماي سياه شعله گون در نگه دوست شكفتي گل يخ (سياوش كسرايي)

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

آلبوم‌هایی از همین سبک

صدای موسیقی