display result search
منو

ترانه‌ ی من

  • 8 قطعه
  • 5':34" مدت زمان
  • 39 دریافت شده
بازخوانی تصانیف قدیمی با صدای غلامحسین اشرفی

آهنگ ها

  • عنوان
    زمان
  • 5:11
    آهنگساز پرويز ياحقي من امشب شكنم ساغر لب بر جام نزنم ديگر عاشقم و مست نگاهت مستم از نگهي دلجو ساغر را فكنم يك سو پيش رخت باده نخواهم دل بر مهر تو بستم ساغر بشكستم كي از مي و مستي وز باده پرستي كام دل خود يابم دم از مي مزن اي دل از باده چه حاصل من در شب هجران چون شمع فروزان در آتش و در آبم من ساغر عشقت، بيجا نشكستم پيمانه شكستم، پيمان نشكستم از گردش گردون، پروانه هلاكم نيست كز گردش چشمت، مي ميرم و باكم نيست اي ساغر مي، از چه زني آتش بر جانم بشكن كه تو را در دل شب در بر ننشانم سيرم ز هوسها زين پس مي و مينا بر خاك افشانم ساغر شكند، مي ريزد شمع از بر من بر خيزد مهرم ز دلم نگريزد خواهم كه تو يارم باشي شمع شب تارم باشي هر دم به كنارم باشي من امشب شكنم ساغر لب بر جام نزنم ديگر عاشقم و مست نگاهت مستم از نگهي دلجو ساقر را بكنم يك سو پيش لبت باده نخواهم
  • 5:57
    آهنگساز مجيد وفادار ؛ شاعر نظام فاطمي آمدم كه سر آيد انتظار تو آمدي آمدي كه بميرم كنارتو مي دانستم در اين خلوت به اميدم بنشستي شده اي بي تاب آري دارم شوق رويت چه بخوابم چه نباشد خواب به عهد خود پايبندم من زعشق تو خرسندم من به دامنت سر بگذارم جور زمان اگر بگذارد بيم رقــيب اگر برخيزد دور زمان اگر بگذارد باتوسرخوشم جانم زوصالت خرسند است بختم زوفايت بيداراست بهرت به لبانم لبخند است قلبم زمحبت سرشار است گل با رويت به چشمم خار است جزاين دل شكسته گوچه دارم من تا بيفشانم زير پاي تو اي آرزوي جانم من نمي خواهم جز وفاي تو
  • 5:01
    آن دل كه اسير بلا نبود سرچشمه‌ ي مهر و وفا نبود آن دل كه تهي بود از غم دوست او را خبري ز خدا نبود در آسمان نوشته كه ‌وفا با جان ما سرشته هر دم ياري به ياري آشنا گردد باغ هستي پر از گل وفا گردد اشك حسرت ز چشم عاشقان ريزد هر دم ياري ز يار خود جدا گردد داني كه خدا ز چه دل داده به ما دل داده به ما كه كني مهر و وفا تو اي كسي كه دل به غم دگري ندهي درخت بي بري كه دگر ثمري ندهي (نير سينا)
  • 4:42
    آهنگساز اكبر محسني ؛ شاعر ايرج تيمورتاش به راه وي تا سحر ماندم ژاله افشاندم او نيامد به اميدش با نواي دل نغمه ها خواندم او نيامد اميد دل من كجايي سحر شد چرا پس نيايي چرا نيايي، كه بي تو نالانم آتش عشقت زد شرر به جانم شب تارم مه رخشان تويي تو به گلزارم گل خندان تويي تو ز قلب بي تابم چه خواهي به چشم بي خوابم نگاهي به راه دل تا سحر ماندم ژاله افشاندم او نيامد به اميدش با نواي دل نغمه ها خواندم او نيامد
  • 6:04
    آهنگساز حبيب‌ الله بديعي ؛ شاعر عبدالله الفت روزگاري اي آشناي من همزبان من بودي شب همه شب دلفريب من دلرباي من مهربان من بودي شب همه شب گذشته ها رفت و دگر نمي آيد كو آن ياري ها مهر و دلداري ها كه جانم بياسايد گذشته ها رفت و دگر نمي آيد زين پس زاري ها شب ها بيداري ها غمي بر دل افزايد مستي و بي خبري به كجا به كجا شد بي خبر از تو كنون دل خسته چرا شد زان همه بگذشته ما خاطره اي مانده به جا صحبت و مستي كو لذت هستي كو كجا شد قرارم دريغا بهارم كو جز تو كه چون جاني شمع شبستاني نگاري كه دل را به دستش سپارم كو خاطره تو به جا بود اين شبها بي تو دگر منم و غم تو تنها شراب آرزوها اي شب به ساغرم كو نگاه گرم و گويا امشب برابرم كو دگر چه مي خواهم من چو كشيده اي از بر من دامن
  • 7:34
    آهنگساز عباس شاپوري ؛ شاعر نيرسينا اين ترانه‌ ي من نشانه من نشانه رنج زمانه ‌ي من از همان زمانها كه داستانها كه شنيده‌اي از فسانه من بشنو تو اي زيبا كه افكنده‌ اي به خون آشيانه‌ ي من بشنو كه از حالم خبر ميدهد طنين ترانه‌ ي من شد به يادت رويت به آرزويت سيه جهانم قسم به مويت تو بشنو از اين ترانه‌ ي من فغان ز جور زمانه‌ ي من خبرها ز حال دلم اگر بشنوي مبادا چو آن بشنوي پريشان شوي مبادا شود دلي نازنين از اين غم فزا نواي حزين پريشان ز سوزي كه در دل نهفتم ز رازي كه با كس نگفتم اثر دارد اين ترانه از آن عشق جاودانه كه اين زير و بم دهد شرح غم بجو راز ما در اين زير و بم ها به ياد فتنه ها كه كرده اي به پا
  • 6:55
    آهنگساز عباس شاپوري ؛ شاعر نيرسينا ناله ‌هاي من را شنيد و رفت گريه ‌هاي من را نديد و رفت گر چه اشكم آمد كنار من همچو بختم دامن كشيد و رفت تو جلوه‌ گر در آسمان بودي اي ماه از براي من تو شمع جمع ديگران گشتي اي شمع سراي من چه شد كه رفتي از آشيانم جدايي از تو نمي ‌توانم نه همدمي كه بشنود غم نهانم انيس من شد سكوت سردم خبر ندارد كسي ز دردم چنان غروب غم فزا در اين خزانم تو نداني كه عياني همه شب در روياهايم به خيالي پر و بالي بزنم تا سويت آيم گر چه دور از مايي در جانم پيدايي تو جلوه‌ گر در آسمان بودي اي ماه از براي من تو شمع جمع ديگران گشتي اي شمع سراي من تو كه دست آموز عشقي به برم آخر باز آيي چرا كه ماهم ز اشك و آهم خبر ندارد اي خداي من نه آنكه آهم اثر ندارد خبر ندارد از صفاي من تو جلوه‌ گر در آسمان بودي اي ماه از براي من تو شمع جمع ديگران گشتي اي شمع سراي من
  • 5:34
    آهنگساز مجيد وفادار ؛ شاعر عبدالله الفت به سوي تو به شوق روي تو به طرف كوي تو سپيده دم آيم مگر تو را جويم بگو كجايي نشان تو گه از زمين گاهي ز آسمان جويم ببين چه بي پروا ره تو مي‌پويم بگو كجايي كي رود رخ همچون ماه تو از نظرم نظرم به غير نامت كي نام دگر ببرم اگر تو را جويم حديث دل گويم بگو كجايي به دست تو دادم دل پريشانم دگر چه خواهي فتاده‌ام از پا بگو كه از جانم دگر چه خواهي يك دم از خيال من نمي‌روي اي غزال من دگر چه پرسي ز حال من تا هستم من اسير كوي توام در آرزوي توام اگر تو را جويم حديث دل گويم بگو كجايي به دست تو دادم دل پريشانم دگر چه خواهي فتاده‌ام از پا بگو كه از جانم دگر چه خواهي

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

آلبوم‌هایی از همین سبک

صدای موسیقی