ترانه پاپ
تو از دلم خبر نداری که
رسیده ام به روزگاری که
فتاده دل به دست یاری که
جان است
بگو توام به من گرفتاری
مرا به دست گریه نسپاری
نمی شود به جز تو به یاری
دل بست
دگر به فکر دل بریدن نباشو
بیا در آسمان قلبم رها شو
عشق پیدا شو
مرا دوباره از ته دل صدا کن
دگر نگویمت که با من چه ها کن
عشق غوغا کن
زمین کنارت زیباست ب
ا تو چه شوقی برپاست
دلم همین را میخواست
ای جان
همین که این دل رسواست
همین که عطرت اینجاست
برای من یک دنیاست
ای جان
تو از دلم خبر نداری که
رسیده ام به روزگاری که
فتاده دل به دست یاری که
جان است
بگو توام به من گرفتاری
مرا به دست گریه نسپاری
نمی شود به جز تو به یاری
دل بست
دگر به فکر دل بریدن نباشو
بیا در آسمان قلبم رها شو
عشق پیدا شو
مرا دوباره از ته دل صدا کن
دگر نگویمت که با من چه ها کن
عشق غوغا کن
زمین کنارت زیباست ب
ا تو چه شوقی برپاست
دلم همین را میخواست
ای جان
همین که این دل رسواست
همین که عطرت اینجاست
برای من یک دنیاست
ای جان
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه