تصنیفی در آواز افشاری ساخته محمد ساعد
ای جان بی جانان از این غم نروی
تا همچو ما مستان دل از کف ندهی
ای مطرب مقام پرده دیگر کن
دل و جان مرا ز موی او پریشان تر کن
جامم که از مستی سرا پا طرب ام
جز نام شیرین ات نیاید به لب ام
بارانی، نسیمی، نو بهارانی تو را می طلب ام
دلم را لاله گل پرپر کن پریشان تر کن
منم آتش تویی طوفان برانگیزان فرو بنشان
فریاد از این غم و درد نهان
به کار خویش فرو ماندهبو غنچه ما
دهان به خنده گشودی جهان گلستان شد
یک شب بگیر ای عشق از غم سراغ مرا
مست تماشا کن گل های باغ مرا
خورشیدی دگر بر خیزد از مشرق جان
افروزد اگر دست سحر داغ مرا
قدح در بزم شب گیرد مه
به یاد رخ وی ز من آتش نوایی را بیاموزد نی
ای جان بی جانان از این غم نروی
تا همچو ما مستان دل از کف ندهی
ای مطرب مقام پرده دیگر کن
دل و جان مرا ز موی او پریشان تر کن
جامم که از مستی سرا پا طرب ام
جز نام شیرین ات نیاید به لب ام
بارانی، نسیمی، نو بهارانی تو را می طلب ام
دلم را لاله گل پرپر کن پریشان تر کن
منم آتش تویی طوفان برانگیزان فرو بنشان
فریاد از این غم و درد نهان
به کار خویش فرو ماندهبو غنچه ما
دهان به خنده گشودی جهان گلستان شد
یک شب بگیر ای عشق از غم سراغ مرا
مست تماشا کن گل های باغ مرا
خورشیدی دگر بر خیزد از مشرق جان
افروزد اگر دست سحر داغ مرا
قدح در بزم شب گیرد مه
به یاد رخ وی ز من آتش نوایی را بیاموزد نی
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه