تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
سر به زانوی غم از غمش نهادم
شمع رو به بادم تا سحر نمانم
من اسیر و تنها در دام نگاهش
زد به جانم آتش چشم من به راهش
داد از بی وفایی فریاد از جدایی
ماه من کجایی
از نگاه مستت یک سبو گرفتم
تا غمم بریزد مستی شراب تو
جان جوان تا به کی آتش برپا می کنی
عشق ما را نمی خواهی
ای نگارا بی وفا جور و جفا تا کجا
حال مرا نمی دانی
سر به زانوی غم از غمش نهادم
شمع رو به بادم تا سحر نمانم
من اسیر و تنها در دام نگاهش
زد به جانم آتش چشم من به راهش
داد از بی وفایی فریاد از جدایی
ماه من کجایی
از نگاه مستت یک سبو گرفتم
تا غمم بریزد مستی شراب تو
جان جوان تا به کی آتش برپا می کنی
عشق ما را نمی خواهی
ای نگارا بی وفا جور و جفا تا کجا
حال مرا نمی دانی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
3:15
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه