display result search
منو

مگو با من

  • 1 قطعه
  • مدت زمان
  • 1045 دریافت شده
تصنیف ساخته فضل‌ الله توکل، 1374
دل من هم چو نیلوفر به موج خون نشسته
ببین آئینه ی روحم زسنگ غم شکسته
تو ای همزاد رویایی ، مگو از رنج تنهایی
مرا با خود رها کن در دل شب های یلدایی
من و این کوه درد و غربت و آزرده جانی ها
سرشک حسرت و کنج غم و بی همزبانی ها
من آن شمع سحرگاهم که دارم عمر کوتاهی
مگو با من مگو با من چرا هر لحظه می کاهی

چون بلبلی بی آشیان آواره از بستان شدم
دور ازوطن از سوز دل مانند نی نالان شدم
تا من جدا ای آسمان از جمع سرمستان شدم
چون زورقی بی بادبان سرگشته در طوفان شدم
من آن شمع سحرگاهم که دارم عمر کوتاهی
مگو با من مگو با من چرا هر لحظه می کاهی

خوانم به شوری عاشقانه هر روز نامت با ترانه
سرسبز مان ایران زیبا ای راز عشق جاودانه
روزی به شوقت چون کبوتر پر می کشم از آشیانه
با من بگو بازآ پرستو تا پرکشم آیم به خانه
من آن شمع سحرگاهم که دارم عمر کوتاهی
مگو با من مگو با من چرا هر لحظه می کاهی

آهنگ ها

  • عنوان
    زمان
  • 6:26

مشخصات موسیقی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

آلبوم‌هایی از همین سبک

صدای موسیقی