تصنیف بیات اصفهان ساخته حسین فرهادپور، 1381
سی سال رنج بردم و اکنون نشسته ام
در روبروی آینه های مرور عشق
در موج موج آینه می بینم این منم
لبریز از تبسم سبز حضور عشق
در موج موج آینه چون رود بیقرار
در دشتهای تشنه و تبدار جاری ام
سروی پر از شکوه طراوت که بی امان
در انجماد زرد خزان هم بهاری ام
آنجا منم که در دل بی آفتاب یاس
آغاز روشنایی امید بوده ام
می بینم این منم که برای هزار شب
گاهی هزار پنجره خورشید بوده ام
سی سال رنج بردم و با شوق دیگری
دل همچنان به خدمت انسان نهاده ام
سوگند میخورم به درختان سرفراز
حتی در این نشستن خود نیز ایستاده ام
سی سال رنج بردم و اکنون نشسته ام
در روبروی آینه های مرور عشق
در موج موج آینه می بینم این منم
لبریز از تبسم سبز حضور عشق
در موج موج آینه چون رود بیقرار
در دشتهای تشنه و تبدار جاری ام
سروی پر از شکوه طراوت که بی امان
در انجماد زرد خزان هم بهاری ام
آنجا منم که در دل بی آفتاب یاس
آغاز روشنایی امید بوده ام
می بینم این منم که برای هزار شب
گاهی هزار پنجره خورشید بوده ام
سی سال رنج بردم و با شوق دیگری
دل همچنان به خدمت انسان نهاده ام
سوگند میخورم به درختان سرفراز
حتی در این نشستن خود نیز ایستاده ام
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه