ترانه ویژه دهه فجر
دوباره یه حسی یه ناخونده مهمون
یه روز دعوتم کرد به کنج یه زندون
دلیرانه رفتم تو قلب یه غربت
همونجا که حالا شده جای عبرت
یه دردی نشسته توی تار و پودم
آخه من همینجا یه زندونی بودم
منو یک شب سرد اینجا آوردن
با چشمای بسته به برزخ سپردن
نیفتادم از پا تو زندون نمناک
که طعم شکستو چشوندم به ساواک
شدم همنفس با هزاران کبوتر
ولی چشم ما بود به یک صبح باور
تا روزی به خورشید دل ما گره خورد
شب روسیاهو به زانو درآورد
سحر شد دوباره به فردا رسیدیم
مثه رود جاری به دریا رسیدیم
پرنده پرنده ست اگرچه اسیره
محاله پریدن تو یادش بمیره
حالا مثل دریا و توفان بجوشیم
سراپا حماسه سراپا خروشیم
دوباره یه حسی یه ناخونده مهمون
یه روز دعوتم کرد به کنج یه زندون
دلیرانه رفتم تو قلب یه غربت
همونجا که حالا شده جای عبرت
یه دردی نشسته توی تار و پودم
آخه من همینجا یه زندونی بودم
منو یک شب سرد اینجا آوردن
با چشمای بسته به برزخ سپردن
نیفتادم از پا تو زندون نمناک
که طعم شکستو چشوندم به ساواک
شدم همنفس با هزاران کبوتر
ولی چشم ما بود به یک صبح باور
تا روزی به خورشید دل ما گره خورد
شب روسیاهو به زانو درآورد
سحر شد دوباره به فردا رسیدیم
مثه رود جاری به دریا رسیدیم
پرنده پرنده ست اگرچه اسیره
محاله پریدن تو یادش بمیره
حالا مثل دریا و توفان بجوشیم
سراپا حماسه سراپا خروشیم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه