ترانهی پاپ
پر خاطرات تلخ پاییز برگای زرد
رو تنه یه درخت پیر
تبر هی میزنه زخم
اشک مرد در بیاد یعنی کوه شکسته
به خودت قسم چشمات دست و پام رو بسته
گفتی ساحل از دریا نمیشه جدا
رفتی من تنها شدم بخدا
روبه روم پر صخره و سنگه
گوشه کنارای شهر رو می گردم
انگاری یه چیزی گم کردم
بین عقل و دلم جنگه
همیشه همین بوده
اونی که خوبه میره
وقتی زمین می خوری دستتو نمیگیره
ای وای از عشقم خوردم رو دست
چقدر بده الان دور از خونهست
کار عکسامون شکنجه دادن منه
فکرشم نمیکردم عشق آتیشم بزنه
نمیدونی چقدر تلخه کمر یه مرد بشکنه
پر خاطرات تلخ پاییز برگای زرد
رو تنه یه درخت پیر
تبر هی میزنه زخم
اشک مرد در بیاد یعنی کوه شکسته
به خودت قسم چشمات دست و پام رو بسته
گفتی ساحل از دریا نمیشه جدا
رفتی من تنها شدم بخدا
روبه روم پر صخره و سنگه
گوشه کنارای شهر رو می گردم
انگاری یه چیزی گم کردم
بین عقل و دلم جنگه
همیشه همین بوده
اونی که خوبه میره
وقتی زمین می خوری دستتو نمیگیره
ای وای از عشقم خوردم رو دست
چقدر بده الان دور از خونهست
کار عکسامون شکنجه دادن منه
فکرشم نمیکردم عشق آتیشم بزنه
نمیدونی چقدر تلخه کمر یه مرد بشکنه
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه