آلبومی از ترانههای پاپ ارکسترال
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
۴:۱۵شهر باراني و من بي تو پريشان مانده امدر هوايت سالها محتاج باران مانده اماز همان ديدار ما در كوچه هاي خاطرهمن اسير خاك دامن گير تهران مانده اممانده بر پيراهن هر سنگفرش كهنه ايرد پاهايي كه با هم هر قدم برداشتيمهر زمان با ياد تو پا مي نهم هر جاي شهريادگار آرزوهايي ست كه با هم داشتيمبا عاشقي زيباست اگر زيباست تهرانزيباييش بيداري شب هاست تهرانهر كوچه اي يك داستان عاشقانه استهر خانه اش آكنده از روياست تهرانشهر من اي سر زمين پر فراز و پر نشيبشانه هاي محكم همچون دماوندت منمعشق اگر آوازه ي ميدان آزادي توستتا هميشه عاشق تن هاي در بندت منمبا عاشقي زيباست اگر زيباست تهرانزيباييش بيداري شب هاست تهرانهر كوچه اي يك داستان عاشقانه استهر خانه اش آكنده از روياست تهران
-
۴:۱۳
-
۴:۱۷چه نصيب بردي اي دل به جز آتش جداييشب و روز بيقراري همه عمر بي وفاييدل از آشنا پيامي به نويدي نشنيدينه ز دشمن انتظاري نه به دوستان اميديز فراق تو رسيده غم و دل به تار موييمن و شوق آشنايي چه محال آرزوييدل از آرزوي رويت كه نديد جز سرابيچه گريز داري اي عمر كه اسير در شتابيمگر از خيال پرواز چه نصيب شد حصاريكه ز توسن جواني چه بماند جز غباريچو مسيح زنده ام كن به دمي كه مي توانيكه نفس بريده اي را تو به آرزو رساني
-
۳:۴۵نشسته كوه غمش امشب به شانههاي نحيف من چكانده زهر جدايي را به جام عشق حريف من رسيده ياد پرآشوبش به كوچههاي دل تنگمشكسته شيشهي صبرمرا به سنگ كينه گل سنگممن از بهار چه ميخواهمبه جز نسيم وفاداري از اين غرور چه ميخواهمكمي صبوري، خويشتنداري خيال ميدهدم گريهسكوت ميدهدم ماتممن از تو رانده شدم مثل بهشت و مرثيه آدمچه عادتي است كه بعد از تو هميشه كنج قَفس باشمبراي زيستنم هربار …گداي يك دو نفس باشم شكست ميدهم اين غم راطلسم بسته بالم را اگرچه بر سر من عشقتخراب ميكند عالم را شكست ميدهم اين غم راطلسم بسته بالم را اگرچه بر سر من عشقتخراب ميكند عالم را
-
۴:۰۳مي آفريني توامان شور و پريشانيچون بوسه اي كه داغ مي كارد به پيشانيمشكل دلت را مي دهي جايي كه من هستماما دلم را مي بري هر جا به آسانيهر كس دلي آباد بگذارد به پاي توجا ميگذاري در دلش يك شهر ويرانيزخمم مزن با ديگران خنديدنت از دورهرگز مكن كاري كه باز آرد پشيمانيپلكي بزن وا كن حصار چشمهايت راتا لحظه اي آرام گيرد مرغ زندانيامشب كمي آرام بنشين روبروي منتا دل زنم يكباره بر درياي طوفانيصيادم و در دام صيد خويش افتادههرگز نباشد اينچنين صياد قرباني
-
۴:۱۱من براي عاشقي ها ساده بودمدر غم وابستگي افتاده بودمپاي عهدي كه نبستي مانده بودمغربتم را از نگاهت خوانده بودممن در اين دلدادگي آوارگي درمانده بودمپشت قاب پنجره بي خاطره مانده بودمبي تو در فصل دلشوره ها بهت آيينه ها غربت كوچه ها جا ماندمبي تو از عشق و دلدادگي درد و ديوانگي تلخي زندگي ميخواندمتنها دل و غم دلواپس هم افسوس افسوستنها دل و غم دلواپس هم افسوس افسوستو رفته اي و در دلم مي مانيخيال و حسرت مرا مي دانيبيا رها مكن دل شكسته ام راببين كه بي تو از همه دلگيرماز اين جدايي عاقبت مي ميرمبيا ببين دل به غم نشسته ام راتنها دل و غم دلواپس هم افسوس افسوساز بي تو شدن ديوانه شدن افسوس افسوس
-
۲:۵۶تو را چو پاره تنم مي دانمدليل زنده بودنم مي خوانمترانه و سرود من سرشت و تار و پود منبهانه سجود من ايرانمبهار بي خزان من شكوه آسمان منبهشت جاودان من ايرانمبر لوح دلم ثبت است اي وطن نامت تا ابدتا پاي جان در رهت ما دل سپرده ايمتاريخ اين مرز و بوم جاودان مي شودترانه و سرود من سرشت و تار و پود منبهانه سجود من ايرانمبهار بي خزان من شكوه آسمان منبهشت جاودان من ايرانمتو را چو پاره تنم مي دانمدليل زنده بودنم مي خوانمترانه و سرود من سرشت و تار و پود منبهانه سجود من ايرانم بهار بي خزان منشكوه آسمان من بهشت جاودان من ايرانم
-
۴:۱۹ببين اي آشناي غربت تنهايي منمن از آرامش دريايي اين عشق لبريزمشبيه رودهاي مست و پر پيچ و خم عاشقبه اقيانوس بي پايان چشمان تو مي ريزمزيبايي دنياي من آيينه چشمان توستبا من بمان تا بيكران ، تا بيكران با من بمانپايان دلتنگي من لبخند بي پايان توستتا آخر اين داستان با من بمان با من بمانچشمان تو دنياي من روياي من دنياي تودر غربت عشقت منم زنداني تنهاي تواي آرزوي ماندگار اي حسرت بي انتهادرگير چشمان توام تا انتهاي ماجرازيبايي دنياي من آيينه چشمان توستبا من بمان تا بيكران ، تا بيكران با من بمانپايان دلتنگي من لبخند بي پايان توستتا آخر اين داستان با من بمان با من بمان
-
۳:۵۲مي نويسم عشق اما عشق با من يار نيستجز غم تو با دل من هيچكس غمخوار نيستقصه ديدار ما ديدار ماه و آفتابمي گريزد عمر و هرگز فرصت ديدار نيستمي توانستي كه با اكسير عشقجاودان ماني و زيباتر شويبا من اين مجنون از خود دورتراز تو مي خواهم كه ليلاتر شويعشق يعني با خيال يار مجنون تر شدنهر كه عاشق مي شود ديوانه است بيمار نيستزندگي با آفتاب عشق زيبا مي شودعشق يكبار است و ديگر مهلت تكرار نيستمي توانستي كه با اكسير عشقجاودان ماني و زيباتر شويبا من اين مجنون از خود دورتراز تو مي خواهم كه ليلاتر شوي
-
۳:۳۶نگاه مهربان تو پناه آخر من با يادت جهان من آشوب است در عشقت هواي مردن خوب است خاموشي بهاي عشق است ميدانم كه برده اي از يادم بي تابم كه داده اي بر بادم تنهايي سزاي عشق است پنهان نكردم شوقم شورم عشقم را من از تو پيدا نبودي سرگشته بودم در من شكسته بغضم روحم قلبم از رفتن تو با من نبودي آشفته بودم پيدا نبودي سرگشته بودم بي يادت از اين جهان دلگيرم در عشقت چه بي ثمر ميميرم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه