تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
باغبان مژده ی گل می شنوم از چمنت
قاصدی کو که سلامی برساند ز منت ؟
وقت آن است که با نغمه ی مرغان سحر
پر و بالی بگشایی به هوای وطنت
خون دل خوردن و دلتنگ نشستن تا کی ؟
دیگر ای غنچه برون آر سر از پیرهنت
آبت از چشمه ی دل داده ام ، ای باغ امید
که به صد عشوه بخندند گل و یاسمنت
بشنو از سبزه که در گل تازه چه گفت
با بهار آمدی ای به ز بهار آمدنت
دوستان بر سر پیمان درستند ، بیا
که نگون باد سر دشمن پیمان شکنت
باغبان مژده ی گل می شنوم از چمنت
قاصدی کو که سلامی برساند ز منت ؟
وقت آن است که با نغمه ی مرغان سحر
پر و بالی بگشایی به هوای وطنت
خون دل خوردن و دلتنگ نشستن تا کی ؟
دیگر ای غنچه برون آر سر از پیرهنت
آبت از چشمه ی دل داده ام ، ای باغ امید
که به صد عشوه بخندند گل و یاسمنت
بشنو از سبزه که در گل تازه چه گفت
با بهار آمدی ای به ز بهار آمدنت
دوستان بر سر پیمان درستند ، بیا
که نگون باد سر دشمن پیمان شکنت
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه