ترانه ای با صدای پرویز طاهری
صبح یک روز مه آلود تو را گم کردم
کنج این شهر پر از دود تو را گم کردم
خویش را قطره دریا شدنی میدیدم
حیف حیف حتی نشدم رود تو را گم کردم
قصه ای با تو شد آغاز که تقدیرم بود
تا رسیدم به یکی بود تو را گم کردم
دو قدم مانده به دیدار تو رفتم از هوش
باز هم لحظه موعود تو را گم کردم
تا دلم آینه سان بود تو با من بودی
همه تقصیر دلم بود تو را گم کردم
دیر شد دیر شد دیر به داد دل بی تاب برس
ای دریغ چقدر زود تو را گم کردم
صبح یک روز مه آلود تو را گم کردم
کنج این شهر پر از دود تو را گم کردم
خویش را قطره دریا شدنی میدیدم
حیف حیف حتی نشدم رود تو را گم کردم
قصه ای با تو شد آغاز که تقدیرم بود
تا رسیدم به یکی بود تو را گم کردم
دو قدم مانده به دیدار تو رفتم از هوش
باز هم لحظه موعود تو را گم کردم
تا دلم آینه سان بود تو با من بودی
همه تقصیر دلم بود تو را گم کردم
دیر شد دیر شد دیر به داد دل بی تاب برس
ای دریغ چقدر زود تو را گم کردم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
3:29
-
3:30
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه