ترانه ارکسترال
من نمیدانم چرا با تو جفا کردم
از کنارت رفتم و ترک وفا کردم
گر چه بد کردم اکنون پشیمانم
کین همه جور و جفا با تو چرا کردم
خسته دل برگشتهام تا ببخشایی مرا
واله و سرگشتهام دل نمیجویی چرا
ز چه بردی از یادم نکنی دیگر شادم
که ز چشمت افتادم چون اشک
بی تو اشک و آه و غم با من هم آغوشند
بی تو مهر و ماه واختر ها چه خاموشند
من دیگر بی تو نمیخواهم این دنیا را
لحظه های عمر من بی تو سیه پوشند
یاد تو در قلب من عطر تو در جان وتن
عشق دیرین منی تا بود جان در بدن
چه کنم من با این دل که نشد هرگز عاقل
که نشد یک دم از تو غافل
من نمیدانم چرا با تو جفا کردم
از کنارت رفتم و ترک وفا کردم
گر چه بد کردم اکنون پشیمانم
کین همه جور و جفا با تو چرا کردم
خسته دل برگشتهام تا ببخشایی مرا
واله و سرگشتهام دل نمیجویی چرا
ز چه بردی از یادم نکنی دیگر شادم
که ز چشمت افتادم چون اشک
بی تو اشک و آه و غم با من هم آغوشند
بی تو مهر و ماه واختر ها چه خاموشند
من دیگر بی تو نمیخواهم این دنیا را
لحظه های عمر من بی تو سیه پوشند
یاد تو در قلب من عطر تو در جان وتن
عشق دیرین منی تا بود جان در بدن
چه کنم من با این دل که نشد هرگز عاقل
که نشد یک دم از تو غافل
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان