ترانه با صدای امیر آرتا، 1395
این دل نباشد آشنا غیر از تو با یاری دگر
گفته ی بدخواه من بشنو ولی باور نکن
گرچه بد گوید ز من نزد تو بدخواه و حسود
نازنینم این سخن بشنو ولی باور نکن
زان پس که رفتی از برم چون رشته ی سردرگمم
انگشت نمای مردمم بی همزبانم
من چون کویر تشنه ام ای ابر باران زای من
بازا که دوری بیش از این نمیتوانم
من که از عشق تو آتش به جان دارم
در دل تنگم سوزی نهان دارم
با دل دیوانه ی من مهربان شو مهربان شو
برده ای از کف صبر و شکیبایی
دارم ای زیبا از تو تمنایی
با من ای از من گریزان همزبان شو همزبان شو
این دل نباشد آشنا غیر از تو با یاری دگر
گفته ی بدخواه من بشنو ولی باور نکن
گرچه بد گوید ز من نزد تو بدخواه و حسود
نازنینم این سخن بشنو ولی باور نکن
زان پس که رفتی از برم چون رشته ی سردرگمم
انگشت نمای مردمم بی همزبانم
من چون کویر تشنه ام ای ابر باران زای من
بازا که دوری بیش از این نمیتوانم
من که از عشق تو آتش به جان دارم
در دل تنگم سوزی نهان دارم
با دل دیوانه ی من مهربان شو مهربان شو
برده ای از کف صبر و شکیبایی
دارم ای زیبا از تو تمنایی
با من ای از من گریزان همزبان شو همزبان شو
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه