تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
موج را از سینه ی دریا گستتن می توان
بحر بی پایان به جوی خویش بستن می توان
از نوایی می توان یک شهر دل در خون نشاند
یک چمن گل از نسیمی سینه خستن می توان
می توان جبریل را گنجشک دست آموز کرد
شهپرش با روی آتش دیده بستن می توان
ای سکندر سلطنت نازک تر از جام جم است
یک جهان آیینه با سنگی شکستن می توان
گر به خود محکم شوی ، سیل بلا انگیز شی
همچو گوهر در کف دریا نشستن می توان
موج را از سینه ی دریا گستتن می توان
بحر بی پایان به جوی خویش بستن می توان
از نوایی می توان یک شهر دل در خون نشاند
یک چمن گل از نسیمی سینه خستن می توان
می توان جبریل را گنجشک دست آموز کرد
شهپرش با روی آتش دیده بستن می توان
ای سکندر سلطنت نازک تر از جام جم است
یک جهان آیینه با سنگی شکستن می توان
گر به خود محکم شوی ، سیل بلا انگیز شی
همچو گوهر در کف دریا نشستن می توان
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:04
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه