ترانه ساخته هدی پروانه، 1384
هزار تا قصه داشتم همه رو جا گذاشتم
نمیدونم کجا برد تموم قصه هام مرد
با دست شب پریدم به هیچ جا نرسیدم
حالا اسیر کوچم تشنه ی راه کوچم
تموم قصه این بود اسیر اون شدم زود
چشمامو وا کردم آتیش آتیش آتیش بود
قسم به حرمت خاک یه روز یه دست ناپاک
با وعده های نابش با خنده ی نقابش
ستاره هامو دزدید رو جوونیم خط کشید
امیدمو فروختم پرنکشیده سوختم
تموم قصه این بود اسیر اون شدم زود
چشمامو وا کردم آتیش آتیش دود بود
میخوام از نو بسازم
شاید دیگه نبازم
ماهمو پس بگیرم
هرچی که هست بگیرم
میخوام ستاره باشم حرفی دوباره باشم
پر بکشم به خونه برم به آشیونه
هزار تا قصه داشتم همه رو جا گذاشتم
نمیدونم کجا برد تموم قصه هام مرد
با دست شب پریدم به هیچ جا نرسیدم
حالا اسیر کوچم تشنه ی راه کوچم
تموم قصه این بود اسیر اون شدم زود
چشمامو وا کردم آتیش آتیش آتیش بود
قسم به حرمت خاک یه روز یه دست ناپاک
با وعده های نابش با خنده ی نقابش
ستاره هامو دزدید رو جوونیم خط کشید
امیدمو فروختم پرنکشیده سوختم
تموم قصه این بود اسیر اون شدم زود
چشمامو وا کردم آتیش آتیش دود بود
میخوام از نو بسازم
شاید دیگه نبازم
ماهمو پس بگیرم
هرچی که هست بگیرم
میخوام ستاره باشم حرفی دوباره باشم
پر بکشم به خونه برم به آشیونه
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه